-
جریان خیانت همسر
دوشنبه 20 فروردین 1403 18:02
سلام دوستان مرسی که جویای احوالم هستین اما متاسفانه من خوب نیستم وضعیت زندگیمم نابوده جریان طولانیه اما واقعا حالم اینقدر بده که نمیتونم بنویسم خواهش میکنم برام دعا کنین وضعیت زندگیم بهتر بشه بیام همه چیزو کامل بنویسم. خلاصه بگم که همسر ۸ ماه پیش یه زن متاهل فروشنده آورد مغازه از حدود ۲ بعد اومدن اون زندگی من عوض شد...
-
حدسم درست بود همسر بهم خیانت میکرد
جمعه 11 اسفند 1402 10:48
سلام از دیشب دنیا روی سرم خراب شده منه احمق سرمو تو برف کرده بودم از هیچی خبر نداشتم بهم خیانت میکرده کاش میمردم اون صحنه رو نمیدیدم هفته ی پیشم دقیقا پنجشنبه فهمیدم سیگاری شده نمیدونم چیکار کنم نمیدونم چرا اینطوری شد
-
سلام بعد ۸ ماه
یکشنبه 28 آبان 1402 11:40
سلام دوستان خوبین؟ واقعیتش من اصلا خوب نیستم حال روحیم داغونه ، مثل یه لیوان شکسته ام که پر از ترکه اما هنوز ازهم جدا نشدن دوست دارم اینجا از درد ودلام و مشکلاتم بنویسم اما یه عده میان میگن پر از انرژی منفی هستی و حس بد بهمون انتقال میدی نمیدونم چیکار کنم واقعا تنهام و شکستم هیچکسو ندارم باهاش دردول کنم خیلی خیلی...
-
اهداف سال ۱۴۰۲
چهارشنبه 9 فروردین 1402 14:02
سلام دوستان خوبین؟ من امروز حالم بهتره گفتم حالا که یکم خوبم یه پست بذارم از اهدافم در سال جدید بنویسم. قبلنا از اینجور پستها قبل عید میذاشتم اما دیگه چند ساله دغدغه ها نمیذارن که وقت کنم بشینم همچین پستی بنویسم. *برای سال جدید اولین هدفم آرامش بیشتر خودم و دخترم هست هیچکس به اندازه ی دخترم برام مهم نیست قبلنا خیلیا...
-
نوروز ۱۴۰۲
سهشنبه 1 فروردین 1402 19:01
سلام دوستان عیدتون مبارکه بهارتون پرتکرار سال جدید برای من خوب شروع نشد چون همش در جنگ و دعوا با همسر هستیم لحظه ی تحویل خونه ی بابا بودیم همه شادو خوشحال بهم تبریک میگفتن و روبوسی میکردن اما این الکی سرشو با بوسه گرم کرده بود حتی به منم تبریک نگفت به بقیه هم با اکراه و مجبوری تبریک گفت خیلی دلم شکست ، روز به روز...
-
بوسه رو از شیر گرفتم
چهارشنبه 4 آبان 1401 11:05
سلام دوستان خوبین؟ امروز درست یک ماه شد که شیر بوسه رو قطع کردم من به بوسه شیرخودمو میدادم ، این اواخر بوسه خیلی بهم وابسته شده بود وقتایی که خونه بودم صبح تا شب بهم آویزون بود شبا هم که تا صبح چندبار بیدار میشد برای شیر، منم میرفتم داخل تختش به زور خودمو جا میدادم بهش شیر میدادم. از یه طرفی خیلی اذیت بودم از یه طرفم...
-
مهسای عزیزم...
پنجشنبه 21 مهر 1401 16:56
سلام دوستان امروز مهسا رفت دانشگاه ثبت نام کنه رشته ی پیراپزشکی از مازندران قبول شده خیلی از شهر ما دوره حدود ۱۵ ساعت راهه تا اونجا از روزی که شنیدم میخواد بره بغض داشتم اما الان ۳ روزه همش دارم گریه میکنم خیلی شرایط سختی داره ، بیچاره آبجیم تنها میمونه ، خیلی به فکر دوتاشونم هستم. مهسا وقتی به دنیا اومد من ۱۵ سالم...
-
تولد یک و نیم سالگی بوسه
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1401 03:06
سلام دوستان خوبین؟ امروز بوسه یک ونیم ساله شد خداروبرای هر لحظه ا ش شکر ، واقعا بوسه بزرگترین و بهترین معجزه ی زندگیمه ، خیلی خیلی دوستش دارم هیچ برنامه ای برای امروز نداشتم حدود ساعت ۱۲ مادر و دختر از خواب بیدارشدیم . چون بوسه از پوشک دراومده خودش چند دقیقه بعد بیدار شدن میگه جیس جیس که میبرمش سرویس اما با اون بار...
-
روزای بهاری زیبا
پنجشنبه 15 اردیبهشت 1401 11:29
سلام دوستان خوبین؟ ببخشید خیلی دیر اومدم علت داشت ننوشتنم ، پست آخرو که گذاشتم چند نفر کامنت گذاشتن که چرا فقط از سختی ها و ناراحتی یات مینویسی از روزای خوبتم بنویس که خب درست میگفتن منم این مدت منتظر بودم برام اتفاق خوبی بیفته تا بنویسم آخه واقعا از وقتی بردارم رفته روز خوبی نداشتم اما خداروشکر تو این چند روز اخیر...
-
همسر بیکار شده
سهشنبه 7 دی 1400 15:44
سلام همسر دو روزه که از بیکار شده خیلی ناراحتم واقعا نمیدونم چیکار کنیم متاسفانه هیچ کاری هم از دستش بر نمیاد خدایا خودت کمکمون کن....
-
یلدای دلگیر ۱۴۰۰
چهارشنبه 1 دی 1400 14:17
سلام دوستان یلداتون خیلی مبارکه امسال یلدا برام خیلی دلگیر بود ، اصلا دلم نمی خواست تو جمع خانواده باشم جای خالی شوهرخواهرم خیلی حس میشد ، از صبح همش بغض داشتم و به فکر آقا داداش بودم ما همیشه یلدا دور هم خونه ی بابا جمع میشدیم اما امسال یلدامون خیلی سرد و سنگین بود. تحمل این مصیبت خیلی زود بود برامون کاش این اتفاق...
-
بوسه از روی میز ناهار خوری افتاد
شنبه 29 آبان 1400 01:52
سلام دوستان خیلی حالم بده ، شدیدا عذاب وجدان دارم و ناراحتم. امروز از صبح با بوسه تو خونه تنها بودیم همسررفته شهرستان عروسی هنوز ساعت ۲ شبه برنگشته. از صبح خیلی خسته شدم همش کارای بوسه رو انجاممیدادم براش غذا درست میکردم ، عوضش میکردم ، ریخت و پاش هاشو جمع میکردم و ..... به سختی طول روز چند لقمه غذا خوردم حدود ساعت...
-
روحت شاد برادر عزیزم
سهشنبه 4 آبان 1400 13:30
سلام دوستان خوبین؟ ببخشید کمپیدام واقعیتش اینه که حال روحیم خوب نیست همچنان سوگوار برادرم هستم زندگیم روال قبلش رو پیدا نکرده خیلی ناراحتم خیلی خیلی اونایی که عزیز از دست دادن چقدر طول می کشه تا آدم یکم سبک بشه؟ من که رفته رفته بیشتر جای خالیشونو حس میکنم و بیشتر عذاب میکشم دیدن خواهرم و خواهرزاده ام روحمو آزار میده...
-
عدل الهی وجود نداره
جمعه 19 شهریور 1400 17:29
سلام دوستان خیلی ممنونم از بابت احوالپرسی هاتون متاسفانه حال روحیم اصلا خوب نیست برادربزرگوارم ، تکیه گاهم ، دوست خوبم ، همسر خواهرم رفتن الان بیست و یک روزه که آسمانی شدن اما من هنوز مثل روز اولی که شنیدم رفتن ناراحتم یاشایدم بیشتر ناراحتم همش دارم تو ذهنم بیست و چهارسالی که با ما بودن رو مرور میکنم ، بس که گریه کردم...
-
روزای کرونایی مون
جمعه 29 مرداد 1400 11:22
سلام دوستان میخوام به داستان زندگی براتون بنویسم . یه طفل معصوم ، ۱۸ روزه بوده که پدر و عموش تو سوز سرمای زمستون تو راه برگشت به روستا گم میشن و نمیتونن روستا رو پیدا کنن و ازشدت سرما فوت میکنن. این پسر بچه ی یتیم میشه ، وضعیت مالیشون خوب نبوده مادرش جاجیم میبافته میفروخته کلاس پنجم بوده که به شهر میان و از همون موقع...
-
روزای کرونایی
چهارشنبه 27 مرداد 1400 17:11
سلام دوستان ما خوبیم تو روخدا برای شوهرخواهرم دعا کنید اونمکرونا گرفته حالش خیلی بده خدا میدونه کارمون صبح تا شب گریه ست به خاطر خواهرمظلومم خدا بهش صحت سلامتی بده ای خدا به خاطر دخترش اونا به ما ببخش
-
این روزای بد ایران در افغانستان
سهشنبه 26 مرداد 1400 11:16
سلام دوستان خوبین؟ خداروشکر ما رو بهبودیم مرسی که مثل همیشه شرمنده ام کردین و پیگیر احوالم بودین انشالله همیشه سرزنده و سلامت باشین خیلی مواظب خودتون باشین واقعا بیماریه خیلی بدیه. از لحاظ جسمی همه رو به بهبودن ، متاسفانه کل خانواده از بابا که واکسن برکت زده بودن گرفتن ، حتی بوسه هم درگیر شد. همه مون خیلی اذیت شدیم...
-
کرونا
جمعه 15 مرداد 1400 18:01
سلام دوستان متاسفانه ماهمه مون کرونا گرفتیم کل خانواده مون کرونایی شدن حتی بوسه حالمون خوب نیست برامون دعا کنین خصوصا برای خواهر بزرگه ام اون از همه بیشتر حالش بده
-
واکسن ۶ ماهگی
چهارشنبه 5 خرداد 1400 19:48
سلام دوستای گلم خوبین؟ کاش آدرسای اینستاتونو خصوصی برام بذارین منم بتونم بیشتر باهاتون آشنابشم بابت کامنتای پست قبل خیلی ممنونم ، مرسی بابت راهنمایی هاتون روز اولی که کامنتارو خوندم یکم ناراحت شدم بعد دیدم واقعا درست میگین من باید بیشتر رو خودم کار کنم مشکل از خودمه ، چند روز بعد شروع کردم به جواب دادن به کامنتا بازم...
-
دلم خیلی پره
شنبه 28 فروردین 1400 20:43
سلام دوستان خوبین؟ خیلی دلم میخواد زود زود بیام بنویسم اما واقعا وقت نمیکنم شرمنده کاش موقع حرف زدن یا کاری رو انجام دادن حواسمون باشه که دلی رو نشکنیم مامانم از اول به دنیا اومدن بوسه میگه قیافه ش عین پسراست، عید هم رفته بودیم خونه خاله وسطی دخترش خارج از ایرانه تازه اومده بود گفت پسره یا دختر گفتم دختره گفت عه عین...
-
یه روز بد
پنجشنبه 19 فروردین 1400 02:07
سلام دوستان خوبین؟ ببخشید کامنتارو دیر به دیر جواب میدم شرمنده چون هم سرکار میرم شدیدا خسته میشم هم با بوسه کوچولو واقعا وقت نمیکنم اما از لطف ، توجه و محبتتون صمیمانه سپاسگذارم . با کامنتاتون خیلی بهم انرژی میدین ، مرسی که هستین. متاسفانه بازم یه دسته گل به آب دادم که شدیدا در موردش عذاب وجدان دارم و هرلحظه وقتی یادم...
-
آخرین ساعات سال ۹۹
شنبه 30 اسفند 1399 01:53
سلام دوستان خوبین؟ چند ساعت بیشتر تا تموم شدن سال ۹۹ نمونده تقریبا ۱۱ ساعت دیگه قرن ۱۳۰۰ تموم میشه قرنی که ما و بچه هامون توش به دنیا اومدن خوب یا بد داره میره سال ۹۹ اگه از کرونا فاکتور بگیریم سال خوبی برای من بود چون عشقم ، جانم ، چشم و چراغ خونه ام توش به دنیا اومد. امروز روز پر کاری برام بود همش بدو بدو داشتیم تا...
-
واکسن ۴ ماهگی
پنجشنبه 28 اسفند 1399 13:45
سلام دوستای هوبم خوبین؟ خداروشکر واکسن ۴ ماهگی بوسه جونم زدیم راحت شدیم شب قبلش تا صبح خوابم نبرد همش نگران بودم آخه دفعه ی قبل خیلی اذیت شده بود، صبح ساعت ۱۰ و بیدارش کردم شیر دادم ، جاشو عوض کردم سرهمی مخمل صورتیشو با سویشرت گل گلی یش پوشیدم رفتیم بهداشت قبل رفتن بالباسای خوشگلش با دوربین عکاسی ازش عکس گرفتم...
-
یکسال گذشت
یکشنبه 24 اسفند 1399 15:50
سلام دوستان یکسال از روزی که فهمیدم بوسه کوچولو توی دلمه گذشت این یکسال خیلی شیرین و پر از انگیزه برام سپری شده ۹ ماه انتظار شیرین که بوسه رو بغل بگیرم، بوش کنم ، بوسش کنم روزهای بعد اومدن بوسه هم تا الان یه جور دیگه فوق العاده شیرین بوده برام هر لحظه بهش نگاه میکنم و باخودم میگم تا میتونی نگاش کن دیگه این روزا و این...
-
اولین روز کاریم بعد به دنیا اومدن بوسه
پنجشنبه 14 اسفند 1399 13:36
سلام خوبین دوستان؟ قراره امروز برای اولین بار بعدبه دنیا اومدن بوسه برم سرکار خیلی نگران و ناراحتم خواهرکوچیکه میاد پیشش بمونه خدا خودش کمک کنه دیشب تا صبح نتونستم بخوابم ، پشیمونم از اینکه قبول کردم کار بگیرم خیلی استرس دارم دعا کنین برامون
-
روزمره ها با بوسه کوچولو
یکشنبه 3 اسفند 1399 19:02
سلام دوستای عزیزم خوبین؟ ببخشید اینبار دیر اومدم ، خداروشکر بوسه یواش یواش بزرگتر میشه و نیاز داره که وقت بیشتری رو باهاش بگذرونم خوشش میاد باهاش بازی کنم و بخندونمش ، وقتی با صدای بلند میخنده میخوام براش بمیرم خیلی لحظات شیرینیه موقع خوردن شیر زل میزنه تو چشمام و با یه حس خوب بهم نگاه میکنه بند بند وجودم میلرزه و...
-
این روزها
جمعه 10 بهمن 1399 20:10
سلام دوستان خوبین؟ امیدوارم لحظات و ثانیه ها تون لبریز از شادی و خوشی های از ته دل باشه میخوام روزمره ی دیروز و امروز رو بنویسم چون بعدها که میخونمشون خوشم میاد و میگم چقدرخوبه که روزمره ی اون روزها رو نوشتم. دیروز صبح حدود ۱۰ و نیم با بوسه از خواب بیدار شدیم ، بدجور کار خرابی کرده طوری که لباسشم کثیف شده بود البته...
-
اولین واکسن بوسه کوچولو
پنجشنبه 25 دی 1399 12:47
سلام دوستای گلم فدای محبت تک تکتون بشم که به فکر بوسه هستین و در مورد واکسن راهنماییم کردیم ، خیلی ممنونم ۵ روز از زدن واکسنش گذشته خداروشکر یکی از واکسناش گذشت دو ماه دیگه بازم واکسن داره. پنجشنبه خواهرتبریزی اومد ار.دبیل پسرشو بذاره خونه بابا اینا ، جمعه قبل رفتنش زنگ زدم گفتم بیا کمک کن بوسه رو حموم کنیم شنبه...
-
واکسن ۲ ماهگی بوسه خانم
شنبه 20 دی 1399 01:18
سلام دوستان خوبین؟ فردا وقته واکسن دو ماهگی بوسه ست خیلی استرس دارم ، خدا خودش به خیر بگذرونه ، دعا کنین انشالله بچه ام خیلی اذیت نشه احتمالا بعد زدن واکسن برم خونه مامانم اینا ، واقعیتش مامان و بابام زیاد اهل کمک کردن نیستن اما بوسه اونا رو دوست داره و تو خونه شون و بغل مامان وبابا خیلی آرومه به خاطر همین میخوام برم...
-
خواب عمیق بوسه کوچولو
سهشنبه 16 دی 1399 23:47
سلام دوستان خوبین؟ امروز روز خوبی نداشتم خیلی گریه کردم شاید به نظر خیلی مسخره بیاد اما من خیلی نگران بودم دیشب بوسه حدود ۲ ونیم به زور خوابید از ساعت ۹ شب اصلا نخوابیده بود تا اینکه ساعت ۱۲ خوابش می اومد بردم بخوابونمش ۱۰ -۱۵ دقیقه میخوابید بیدار میشد گریه میکرد اونم گریه ی سوزدار ، پوشکشو عوض میکردم ، بهش شیر میدادم...