من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

دلم خیلی پره

سلام دوستان خوبین؟

خیلی دلم میخواد زود زود بیام بنویسم اما واقعا وقت نمیکنم

شرمنده


کاش موقع حرف زدن یا کاری رو انجام دادن حواسمون باشه که دلی رو نشکنیم 

مامانم از اول به دنیا اومدن بوسه میگه قیافه ش عین پسراست،

عید هم رفته بودیم خونه خاله وسطی دخترش خارج از ایرانه تازه اومده بود گفت پسره یا دختر گفتم دختره گفت عه عین پسراست خاله م هم گفت قیافه ش مثل پسراست 

پری روز خونه بابا اینا بودم داشتن افطار میخوردن نمیدونم حرف چی شد که من گفتم خاله اینا میگن بوسه شبیه پسراست که بابا و مامان هردوشون باهم گفتن اره عین پسراست 

قلبم فشرده شده ، بغض گلومو  گرفت خیلی ناراحت شدم ، دلم شکست از حرفشون

شاید اگه بوسه پسر بود و کسی میگفت شبیه دختراست خوشحال میشدم و میگفتم ببین چقدر پسرم خوشگله که میگن شبیه دختراست اما وقتی به یه دختر بچه همچین حرفی میگن آدم ناراحت میشه یعنی ببین چقدر بدقیافه ست که شبیه پسراست ،

شاید بوسه بچه ی خیلی خوشگلی نباشه اما برای من خوشگلترین دختر دنیاست و از ته قلبم یه جوری دوستش دارم که میخوام براش بمیرم.

گاهاً بعضی از کارهای اطرافیان جوری عذابم میده که با خودم میگم کاش برای همیشه برم یه جای دور و از همه فاصله بگیرم سالی یکی دوبار کوتاه ببینمشون.

خانواده ی همسر که کلا من و بوسه رو خط زدن ، مادرشوهر اصلا انگار نه انگار که یه نوه به اسم بوسه داره ، خیلی بهش بی محلی میکنه ، عید دیدنی خونه ی عموهای همسر رفتیم اونا هم اونجا بودن اصلا جوری رفتار کرد که اصلا انگار هیچ بچه ای باهامون نبود  ، خودشو به ندیدن زد 

خواهرشوهر بزرگه عید رفته بود قم ، مادرشوهر بهش پول داده بود برای با.ر.ان دختر خواهرشوهر کوچیکه عروسک بخره 

یه عروسک بزرگ هم قد با.ر.ان براش خریده بود. اما برای بوسه یه جفت جواربم نگرفته بود

البته خانواده ی خودمم دست کمی از اونا ندارن 

اون ماجرای زایمانم بود که هیچکس کنارم نبود بهم برسه واقعا روزای بدی رو گذروندم هر وقت یادم‌میبته گریه م میگیره با خودم میگم خوب شد اون روزا گذشتن .

البته خواهرزاده ام ۵ روز موند پیشم اما اونم بیچاره همش به فکر پدر ومادرش بود که شی.راز بودن ، اگه اونا شی.راز نبودن فکر کنم اونم پیشم نمی موند.

الانم مامان و بابا همه حواس و فکروذکرشون آ.ویناست 

دیشب موقع خداحافظی بابا ۱۰ تومن به اوینا داد منو بوسه هم اونجا بودیم اما اصلا انگار نبودیم

امروز براش لپ لپ بزرگ و خوراکی خریده بود حدود ۲۰ شده بود ، اما انگار نه انگار بوسه هم هست ، الان حدود ۲۰ روزه بوسه فرنی میخوره هر ۳ روز یکبار براش یه بطری شیر روزانه میخرم ، وقتی دا.نیال و ا.وینا بچه بودن ماما و بابا بهشون پول شیر میدادن یا براشون شیر میخریدن اما برای بوسه اصلا یکبارم ندادن 

۱۰ تومن واقعا پول بی ارزشیه من به خاطر کم محلی کردن و بی توجهی شون ناراحتم

وقتی اوینا اونجاست بابا و مامان همه ی حواسشون به اونه 

دلم برای خودم و بوسه میسوزه که چقدر تلاش میکنم که بهمون توجه کنن اما هیچکس مارو نمبینه

با اینکه وضعیت مالی مون چندان خوب نیست اما هیمشه دست پر میرم خونه بابا اینا میگم شاید به واسطه ی وسایلی که با خودم میبرم به دخترم توجه کنن اما بازم بهش بی محلی میکنن

خیلی دلم میگیره 

واقعا خیلی دلگیرم کاش باهاشون همسایه نبودم 

کاش یه شهر دیگه بودم چند ماه یکبار میدیدمشون 

همیشه از بچگی در حال گدایی محبت از پدر و مادرم هستم 

بچه که بودیم و تا همین الان مامانم خواهر دومی و اخری رو خیلی دوست داشت و  داره کلا همیشه طرفدار اوناست هرکاری بخواد بکنه اونا اول در جریان قرار میگیرن من که همسایه شم از هیچی هیچوقت خبر ندارم 

بابا هم از اول تا الان خواهر بزرگه رو دوست داره همیشه میگه ش... قلب و روح منه

متاسفانه من وسط موندم هیچوقت هیچکدومشون بهم توجه نداشتن و ندارن 

الانم نوبت دخترمه

دلم خیلی پره......

نظرات 24 + ارسال نظر
گلی جمعه 21 اردیبهشت 1403 ساعت 21:52

سلام عزیزم منم تقریبا حالو احوال شمارو دارم دوست داشتید باهم دوست بشیم نمیدونم چطوری ولی دلم میخاد منم یه دختر سه ساله دارم حالم واقعا خوب نیست

بمیرم برات
کاش حداقل مشکل شما حل بشه
کاش این روزایی که من دارم میگذرونم رو هیچکس نگذرونه
خدا سر هیچکس نیاره.
برات بهترینا رو آرزو میکنم.
عزیزم میتونی خصوصی آدرس اینستاگرامت رو برام بذاری؟

گلی جمعه 21 اردیبهشت 1403 ساعت 21:46

لللهههه ا

آشتی چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 10:57

سلام عزیزم
یه چیزی بگم بهت عیییین واقعیت.
یکی از دخترخاله های من چند سال پیش یه دختر دنیا اورد عییییین پسرها. یعنی این بچه تا نزدیک یک سالگیش واقعا یه پسر بود. یه پسر بامزه و با نمک. خب من فارغ از قیافه و جنسیتش، عاشقش بودم. بچه ها همه عزیزن.
میخوام بهت بگم الان یکی از دلبرترین و دخترترین قیافه ها رو داره. یعنی یه عروسکی شده که هرجا میره، همه میگن این عروسک بچه کیه.
مامانم همیشه میگه: دلبری و عشوه النا رو هیچ بچه ای نداره.
این چیزها رو واسه خودت بزرگ نکن عزیزم. رو بچه ات هم تاثیر میذاره.
خودت و دختر عزیزت رو دوست داشته باش فارغ از توجه بقیه.

فدات بشم آشتی جونم
ممنونم

فرنوش دوشنبه 10 خرداد 1400 ساعت 15:52

سلام سمیه جان. الان که شما مرتب پست میذاری من کمتر فرصت میکنم وب بخونم. خدانگهدار فرشته کوچولوت باشه عزیزم. همشون خیلی ناز و دوست داشتنی هستند، عطر بهشت دارند. در زندگی فقط به خدا و همسرت تکیه کن گلم. انشااله هر چه آرامش و شادی و برکت هست نصیب لحظاتت باشه

فدات بشم گلم
ممنونم

Mahya یکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت 03:32

آهنگ clean از تیلور سوییفت رو با معنی گوش کن.
البته،سرچ کن clean live taylor swift 1989 و حتما سخنرانی اولش رو بِشنو.

سلام عزیزم
خیلی ممنونم گوش کردم عالی بود
لطف کردی

رهگذر دوشنبه 27 اردیبهشت 1400 ساعت 21:51

سلام عزیز دلم من خواننده خاموشتونم
دلم نیومد ننویسم
من ۱۰ روز قبل زایمانم مادرم به رحمت خدا رفت تک و تنها نه خواهر نه مادر بچم بدنیا اومد بماند چه بر سرم اومد و کما و ...
مادرشوهرم مثلااا اومد پیشم که خدا برای کافرا هم نخواد
من گرسنگی میکشیدم
نه غذای درستی نه چیزی
بهانه شم که بچه ت ممکنههه زردی بگیره اونم بچه ایی که اصلااا زردی نداشت
شب تا صبحم بیخ گوشم خروووو و پف
فقط،بگم پرستارا به حالم زااار میزدن
تا مادرشوهرم تشریفشون بردن
بخوام بنویسم مرثیه س
خدا میدونه چها کشیدم
ولی میدونی
خودم دست زدم به زانوهام گفتم یا علی
بخاطر شیر جوش بچم ۳ ماه ۲کیلو ۸۰۰تکون نخورد
مردم و زنده شدم اسکلت بود
امان از زخم و زبونا مقایسه ها
گذشت همه ی اونا گذشت رو سیاهیی واسه اونا موند
پسر من بزرگ شد
میدونی من انتظارم و از همه به صفر رسوندم
فهمیدم خودمم و پسرم و همسرم بزرگترین گنج
و بزرگترین محبت در حق خودمون
بیخیال بقیه باش
همه مون به نوعی خوردیم بدم خوردیم
و
بچه تا بزرگ شه صد درجه میچرخه
حرف بقیه باد هواس
بپرسشون به همون باد
خدا خودش نظر داشته بهتون همونم حواسش هست
شاد باشید قشنگم
خدا گل دختر قشنگتو حفظ کنه بشه میوه ی پر برکت زندگیتون

فدات بشم عزیزم
درکت میکنم چی کشیدی
خدا پسرگلتو برات نگهداره

نازی صالحی سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1400 ساعت 00:19

سلام عزیزدلم.بگردم برای دل کوچیکت من اخه قربون اون فرشته ناز برم من که دختر پسر همه جورش تو دلبرو و شیرینه.یه چیز بگم هر کی گفت شبیه پسراس بگو اره از بس جذبه داره بچم .مامانم میگفت قیافه بچه دوم تو چهره نوزاد اول معلومه ان شاالله براش یه داداش قند عسل قراره بیاری دیگه هم نشنوم دلخور باشیا پسرا مگه زشتن .میدونی که من چقدر دلم براش میره .بعدشم عزیزدلم مهم ارامش خودت و شوهرت و فرشته کوچولوته.بقیه رو ندید و نشنید بگیر به خدا خیلی از اونایی هم که تو روی ادم به به چه چه میکنن پشت سر یه چیز دیگه میگن پس فرقی ندارن.میبوسمت و از خدا میخوام زندگیتون لبریزعشق ارامش و سلامت باشه.چند سال دیگه که خاستگار پاشنه در خونتو از جا کند بهت میگم دخترمون چقدر ناز و تو دلبرویه.به خدا خیلیا کلا از افعال معکوس استفاده کردن تو ذاتشونه.اصلا توجه نکن .من که هر وقت عکساش و میبینم کیف میکنم.مراقب خودت و خوبیات باش که خیلی عزیزی

سلام نازی خانم جونم
خوبین؟
تو زندگی هر کسی یه دوست خوب ، مهربون و دل پاکی مثل شما لازمه
مرسی که اینقد خوبین و با حرفاتون بهم آرامش میدین
خیلی دوستتون دارم
مطمئنم تانسو هم بزرگ بشه عاشق شما میشه

پروانه یکشنبه 5 اردیبهشت 1400 ساعت 21:54

در مورد اینکه گفتید از بچگی تشنه توجه بودید، پدر و مادرهای ما پر از مشکل و ایراد بودن، با همون روش بچه دنیا آوردن و با همون غلطها بزرگ کردن، گاهی به عمد گاهی غیر عمد آسیب زدن به بچه ها، شما مادر آگاهی باش، زن قوی باش، زود وا نرو با یه لپ لپ و ده هزار تومن توجه...
شما بدون نظر دیگران هرگز مهم نبوده و نیست، چه اهمیتی داره پدربزرگ نوه اش رو نخواد یا بخواد؟ هیچی...
مادربزرگ و پدر بزرگهای من که توجهی نداشتن به من الان کجان؟ قبرستون، به اون نوه ها که توجه شد و کادو گرفتن چیزی رسید؟ کمکی شد؟ نه....
همیشه شمای مادر دنیای بچه تو میسازی، نه دیگران....
هیــــــــــــــــــــــــچکس جز پدر و مادر خود آدم برای بچه مهم و سرنوشت ساز نیست.
اینکه انقدر دوست دارید منبع توجه باشید، در حریان اخبار باشید و... نشون میده باید تغییر کنید و کامل شید، تغییر سخته اما واقعا نتیجه لذت بخشه

سلام عزیزم
خیلی ممنونم از حرفای قشنگت
راست میگی من باید خودم خودمو اصلاح کنم
این پست باعث شد که نظرات دوستان باعث بشه تا بیشتر روی خودم کار کنم
تو این چند ماه هم دیدم که هیچ کس به اندازه ای که برای سردرد معمولی خودش ناراحته برای مردن کسی اندازه ی نوک سوزنم ناراحت نمیشه
مرسی که هستی

الی شنبه 4 اردیبهشت 1400 ساعت 11:17

شکرخدا که یه نی نی سالم داری :) چی از این بهتر و مهم تر؟
یه قانونی برای خودت درست کن. قانون صفر. یعنی تو برای شاد بودن نیاز به توجه و تایید هیچ کس نداری! حالا اگه دلت خواست همسرت رو وارد کن. ولی بقیه اصلا.
من ازدواج کردم اما بچه ندارم و این بخش بی توجهی رو درک میکنم چون برام اتفاق افتاد بعنوان تازه عروس. اما الان چند وقتیه که کلا توقعم از همه رو به صفر رسوندم و خیلی شادترم و حس بهتری دارم.
گاهی از یه نظرها هم بهتره به بچه توجه نکنن:)) بعدا که بزرگ بشه فقط تحت تربیت خودته و از لوس شدن توسط مادربزرگ و پدربزرگ در امانه و شخصیت بهتری داره:)

سلام عزیزدلم
خیلی ممنونم از راهنمایی قشنگت
واقعا توقع از دیگران باعث میشه که ادم روحاً آسیب ببینه
ببینم میتونم خودمو اصلاح کنم و مثل شما سطح توقعمو به صفر برسونم
راستی انشالله هم موقع دلتون خواست انشالله خدا بهتون یه بچه سالم و صالح بده
واقعا بچه داشتن یه حس شیرینیه
هر موقع بوسه میخنده اون لحظه از ته قلبم از خدا میخوام دامن همه منتظرا رو سبز کنه

عابر جمعه 3 اردیبهشت 1400 ساعت 00:18

سلام . به خواهرزاده منم همه میگفتن چقدر شبیه پسرهاست پس بعدی پسر میشه ،(که شد البته)حتی من یه بار برده بودمش دکتر وقتی کلاهش رو برداشتم گل سرش رو دید گفت فکر کردم پسرِ. واقعا معنی این رو نمیده که زشته مگه نوزاد زشت میشه اصلا ،کوچولوی شما نوزادِ شاید فکر میکنن که خیلی متوجه نمیشه به علاوه اینکه به زودی وقتی یه سری حرکات رو بتونه انجام بده خودش رو توی دل همه جا میکنه.
پدر و مادرتون قطعا ناخواسته باعث ایجاد این حس توی شما شدن شاید اون قدری جَنَم توی وجود شما دیدن که احساس میکنن خودتون از پس کارهای خودتون بر میاید و اینکه من مطمئنم خدا بهتون ویژه نگاه میکنه وقتی دلت اینقدر غمگینِ (تعز من تشا و تذل من تشا)

سلام عزیزم
ممنون که برام وقت میذاری
آخه معلوم نیست که من بتونم دومی رو بیارم یا نه چون هم به خاطر مشکل نازایی همسرم هم اینکه بس که تو خانواده ی خودم و همسرم تبعیض بین بچه ها رو دیدم دلم نمیخواد محبتم بین بچه هام تقسیم بشه
البته مورد برای نیاوردن دومی زیاده ، کوچیک بودن خونه مون ، سطح درامد پایین همسرم و ....
انشالله خدا بچه همه سالم ، سرزنده و سلامت نگهداره واقعا قیافه مهم نیست
مهم شانس آدماست که دراینده زندگیشون چطور بشه
نمیدونم شاید شما درست میگین ، اما در هرصورت دلمو همیشه میشکنن
هرچند دیگه تصمیم گرفتم سطح توقعمو از همه به صفر برسونم

مهر پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1400 ساعت 22:16

سمیه جان ،عزیزم ،بچه چه پسر چه دختر برای پدر و مادرش زیبا ترینن ،اینکه به دختر بچه میگین شبیه پسره دلیل بر زشت دیدن بچه نیست،معمولا دختر بچه ها با موی کوتاه شبیه پسر بچه هستن و این اصلا بد نیست ،تو تحت هورمونهای بارداری ،شیردهی ،دچاره افسردگی شدی که دلت زود میشکنه ،حتما برو مشاور و یادت باشه شما ۳ نفر خودتون یک خانواده هستین ،دلت گرم خانوادت باشه

سلام عزیزدلم
ممنونم که هستی
شما درست میگین اما کاش آدما بفهمن که شاید مادری از این حرف دلش بشکنه و ناراحت بشه
خودمم فکر میکنم افسرده شدم به خاطر همین خیلی دلم میخواد برم پیش مشاور
فدات بشم مرسی بابت دلگرمی که دادی

ارامش پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1400 ساعت 07:27

سلام عزیزم، از خوندن پستت دلم گرفت.. راستش منم عزت و احترام چندانی از خانواده شوهرم ندیدم و از خانواده خودمم دور بودم ولی کلااز اینا نبودن که چندان منو لوس کنن و .. مخصوصا بابام که وقتی می‌رفتم اونجا بعد دو سه رو برامون قیافه می‌گرفت و جلوی شوهرم خجالت می کشیدم.. الانم مامانم دو ساله از دنیا رفته به بهونه کرونا بابام و خواهرم راهم نمیدن برم اونجا و دلم لک زده برای اونجا.. غریبی هم خیلی سخته..‌تو هم به نظرم به جای اینکه بخوای محبت کنی بهشون تا محبت ببینی، اتفاقاً سرسنگین باش.. شاید مفیدتر باشه.. منم همین تصمیمو گرفتم

سلام عزیزم
مرسی که هستی
درک میکنم چقدر اذیت میشی
جالبه ادمای مثل ما که میخوان همه رو از خودشون و حتی زمین و زمان راضی نگهدارن بیشتر مورد کم لطفی و بی مهری قرار میگیرن
به خدا به جون خودم قسم همیشه به خانواده ی همسر احترام گذاشتم تا حالا هم هیچ بی احترامی بهشون نکردم اما نمیدونم چرا اینقدر اذیتم میکنن
خانواده ی خودم بدتر
باور کن چهار روز قبل زایمانم تولد پدرم بود دست مادرمم شکسته بود ، مامانم همه رو برای شام دعوت کرده بود رفتم برای همه شام پختم هیچکس ازم یه تشکر کوچولو نکرد حالا اون مهم نیست اما خودم زایمان کردم ناها رو شام نداشتیم تو خونه ، همسر از سر کار برمیگشت برام غذا درست میکرد
شب هفتم بوسه خودم برای مهمونا با اون وضعیتم شام پختم الکی به همسرم گفتم خواهرام اومدن شام درست کردن
حیف اون همه محبتی که به همه کردم اما نوک سوزن هیچی ندیدم
میدونی اینا عذابم میده
حتما باید برم پیش مشاور چون احساس میکنم افسردگیم داره شدیدتر میشه.
راستش مثل قبلنا نیستم اصلا دلم باز نمیشه که با یکی مثل قبل باشم
همش روزای اول زایمانم میاد حلوی چشمام که کسی نبود یه لیوان چایی بده دستم
نمیدونستم بچه رو آروم کنم یا به کارای خونه برسم
انگار نه انگار که با مادرم همسایه بودم
چقدر با بی تجربگیم بوسه رو اذیت کردم خدا منو ببخشه.
برات ناراحت شدم فکر میکنم خیلی شبیه همیم

گلریز چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 ساعت 23:07

سلام عزیز جان
باید خیلی روی خودت کار کنی و خودت را قوی کنی ، سعی کن خودت برای خودت ارزش قائل باشی ، اگه میتونی توی دوره های مجازی خودشناسی یا افزایش عزت نفس شرکت کن خیلی به دردت میخوره ، من خودم دارم توی یه دوره به اسم دید نو زندگی نو شرکت میکنم خیلی مفید بوده برام ، ان شا الله هممون به جایی برسیم که واقعا حرف دیگران برامون مهم نباشه ، دختر گلت را ببوس

سلام عزیزدلم
خیلی ممنونم برام وقت گذاشتی
بله حتما باید تو همچین دوره هایی شرکت کنم
خودمم میدونم که اعتماد به نفسم خیلی پایینه
بیزحمت راهنماییم کنید چطور میتونم تو این دوره که شما دارین ازش استفاده میکنین ثبت نام کنم.
فدای شما بشم شیرین کام باشین

یاسی چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 ساعت 10:51

عزیزم خودت رو با این حرفها و حرکات صد تا یه غاز ناراحت نکن...متاسفانه اینجور رفتارها توی اکثر خانواده ها هست...پدر و مادرا انگار سختشونه به عدالت رفتار کنن..اهمیت نده...وقتی این چیزا رو میبینی بیشتر به خودت و شوهرت و بچت اهمیت بده...بچسب به اونا و کانون خانوادگی گرمی برای خودتون درست کن...فقط اینا برات میمونن و بس.

سلام عزیزدلم
قوربونت بشم که با حرفای خوبت بهم دلگرمی میدی
راست میگی این روزا بیشتر به این پی میبرم که واقعا تو دنیا هیچکس به اندازه همسرم منو دوست نداره
واقعا تو روزای سخت زندگیم فقط اون کنارم بود
بازم مرسی

لیلی سه‌شنبه 31 فروردین 1400 ساعت 23:02

دقیقا مشکل همین کمبود اعتماد به نفس شماست
اینقدر خودتون و همسرتون و دخترتون رو دوست داشته باشید
اینقدر بهشون عشق بدید که حتی اگه اطرافیان کم گذاشتن تو محبت کمتر و کمتر به چشم بیاد
مطمئن باشید به مرور زمان این علاقه و اعتماد شما به خودتون باعث میشه دیگران هم تو ناخوداگاهشون شما رو در جایگاه بالاتر و قابل احترام تری ببینن
مثلا دائما حتی اگه اگه اون لحظه اعتقادتون این نیست جملات مثبت در مورد دخترتون بگید تو جنع یا خلوت دو نفره و سه نفره تون
مثلا دختر قشنگم دختر عزیزم دختر ارومم دختر خانومم دختر صبورم
زیبای مامان دختر بابا
باور کنید بار مثبت این کلمات اینقدررر زیاده که ممکنه اوایل تو دلشون بهتون بخندن و بگن چه نوشابه ای برای خودشو و بچه ش باز میکنه ولی بعد از یه مدت تو ناخوداگاهشون این نقش میبنده
به هیچ وجه نخواید با باج دادن این احترام رو جلب کنید چون بدتر نیرید تو موضع ضعف
قدرتمند و قوی برخورد کنید در رابطه با همسر و فرزندتون تا هیچ کس حتی به خودش اجازه نده حتی کوچکترین حرف منفی و ناراحت کننده ای حتی به شوخی باهاشون بزنه
لازم نیست جای دوری زندگی کنید
اگه اینقدر ناراحت کننده ست رفتارها روابط رو کم و محدود کنید
بذارید ترس از دست دادنتون رو داشته باشن
بذارید دلشون براتون تنگ بشه
احترام همسر و فرزندتون تو خانواده شما منوط به رفتار شماست و برعکس
مقتدر باشید

سلام عزیزم
خیلی ممنونم بابت راهنمایی خوبتون
درسته کامنتوتونو الان جواب میدم اما از چند روز پیش که خوندمش سعی میکنم اینایی که گفتین رو رعایت کنم
چند بار اول خجالت میکشیدم پیش بابا و مامانم با دخترم عاشقانه رفتار کنم و بهش ارزش بدم و احترام بذارم اما الان دیگه عادی شده برام
مرسی که هستین و راهنماییم میکنین

نگار سه‌شنبه 31 فروردین 1400 ساعت 15:46

سلام.به نظر من یه مدت کاری به کسی نداشته باش. مگه نمیگی برای بچت از خونه وسیله میبری خوب تو خونه خودت باش چرا میری اونجا که اعصابت بریزه بهم. چیکارشون داری. یه مدت نه اونجا برو نه تلفن بزن. اگر جویا شدن حرفی نزن. بی تفاوت باش. عوضش به خودت و زندگیت و بچت برس. ده سال دیگه میفهمی که الان اشتباه کردی. وقتی به قول خودت تحویلت نمیگیرن پس ببخشید خودت را سبک نکن. به قول یه روانشناس اویزون این و اون نباش. ببخشید اینجوری مینوسم میخوام بگم که اصلا لزومی نداره که بری اونجا . برای کسی تب کن که برات بمیره. حالا اون فرد هر کسی میتونه باشه. تازه شاید از این رفتارها شوهرت هم نقطه ضعف ازت بگیره. پس بهترین راه دوری و دوستی هست.

سلام عزیزم
ممنونم که برام وقت گذاشتی و راهنماییم کردی
کاملا درست میگی اما متاسفانه یه مسئله ای هست اونم اینکه من به اونا به خاطر نگهداشتن دخترم موقعی که میرم سرکار به مادر و پدرم نیاز دارم
آخه من اداره ای نیستم که صبحا برم سرکار دخترمم بذار مهدکودک
من اکثرا بعد ازظهر و شبا تا ساعت ۱۲ شب میرم سرکار باید یکی باشه که تا اون ساعت نگهش داره
متاسفانه به خاطر مسایل مالی نمیتونم کارو بذارم کنار
اما الان که ماه رمضونه چند روز یکبار میرم که دخترمم فراموشون نکنه و بعد ماه رمضون که میرم سرکار با اونا بمونه
اما واقعا دوری و دوستی بهترین کار ممکنه حوی با پدر و مادر

ازاده دوشنبه 30 فروردین 1400 ساعت 16:42

عزیزم ایراد از طرز فکرته هاا بچه ت کوچیک تره همیشه اینجوریه اگه اونا به بچه تو بیشتر توجه کنن بچه های بزرگتر حساس میشن دوما اصلاا مگه مهم قیافه بچه ادام قشنگه یا زشت بچه که مو نداره شبیه پسرا میشه دیگه من خیلی شنیدم لباس های صورتی و دخترونه تنش کن موهاشو سنجاق بزن خودت باهاش حال کن بقیه رو بیخیال

سلام عزیزم
راست میگی بهش فکر نکرده بودم
اتفاقا چند روز پیش بابا داشت با بوسه بازی میکرد دیدم آ.وینا چقدر ناراحت بود حتی به محض اینکه بابا بوسه رو داد بهم زود رفت بغل بابا نشست

لباسای دخترونه فقط براش میپوشم همه لباساش سفید و صورتی هستن
دستشم ۳ تا النگوی طلا انداختم اما هنوز گوششو سوراخ نکردم
مرسی بابت راهنماییت

لیلا الف دوشنبه 30 فروردین 1400 ساعت 00:25

منم دخترم که کوچیک بود همه میگفتن شکل پسرهاست حتی تو خیابون هم کسی میدیدش و می خواست نازش کنه میگفت چه پسر خوشگلی ولی الان خانومی زیبایی شده واسه خودش به دل نگیر منظورشون این نیست که زشته
بزرگ میشه خوشگل میشه خانوم میشه
ببین عزیزم شما و همسرتون تصمیم گرفتین که بچه داشته باشین پس توی بزرگ کردنش باید دوتایی کمک کنین و از کسی هم انتظار نداشته باشین
هر چی حساس تر باشی و هر چی بیشتر تمرکز کنی روی رفتارهای بقیه بیشتر اذیت میشی
رها کن تا بدست بیاری

سلام عزیزم
خیلی ممنونم که هستی
خدا دختر گلتونو حفظ کنه انشالله خوشبخت ترین باشه
انشالله همینطور که شما میگین بشه
عزیزم از کسی انتظار ندارم بهم کمک کنه اما انتظار محبت و توجه داشتم که دیگه اونم ندارم
بازم ممنونم

خواننده خاموش ولی همیشه همراهت یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 18:19

عجیب حال امروزت را درک کردم میدونم چی میگی و چی میکشی خیلی سخته،ولی از من به تونصیحت همه شون رو ول کن چکار کردن چکار نکردن بچسب به خودت و شوهرت و بچه ات، من عقل الانم بود اونقدر حرص نمیخوردم الان تبدیل بشم به یه افسرده.مراقب خودت باش تو کسی رو لازم نداری چون خدا همیشه همراهت هست

سلام عزیزم
مرسی که هستی
چقدر پیامت بهم آرامش داد
خیلی ممنونم واقعا راست میگی مهم دخترم و همسرم هستن
بازم مرسی
لحظاتت لبریز لز عشق و شادی

طلوع یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 15:39

دوست عزیز وفتی تفکر شما این باشه که پسرا بدقیافه هستن از دیگران چه انتظاری میره؟؟ خودتون گفتین چه قدر بچم بدقیافه ست که شبیه پسراست.
نظر دیگران اصلا اهمیت نداره
خداروشکر کنین خداوند دختر صحیح و سالم مثل دسته ی گل بهتون بخشیده

سلام عزیزم
ممنونم برام وقت میذاری
خدارو هر لحظه برای داشتن دخترم شکر میکنم واقعا بهترین معجزه ی زندگیمه
اینجا حرفا و کارایی که اذیتم میکنه رو مینویسم دست خودم نیست هرکی میگه بوسه شبیه پسراست واقعا ناراحت میشم و دلم میشکنه

بهناز یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 14:00

دوست عزیزم عزت خودت به وجود بیار
دختر گلت با لقبهای محترم صدا کن
بچه بزرگ کردن رو زیاد سخت نگیر من تو بدتر شرایط نزاشتم کسی دخالت کنه
فاصله خودت رو حفظ کن
به دل نگیر چون کلافه میشی وانا اصلاح نمیشن
الان تو این دنیا زشت بودن معنی نداره
فروش اینترنتی را بنداز تو که تو زمینه مانتو سابقه داری زرنگ باش نزار دیگران با تو بازی کنن تو با د یگران بازی کن
ارزش دست خود ادمه نه دیگران
نداری بگو دارم
نخوردی بگو خوردم
ضعف نشون نده
همیشه مری مهمونی برو بالا مجلس بشین منم مث تو بودم تغییر به وجود اوردم وحالا کسی جرات نمی کنه به من یا بچم جسارت کنه

سلام عزیزم
ممنونم بابت راهنماییت لطف کردی
واقعیتش خودم کار دارم دیگه به کار دیگه ای نمیرسم
مخصوصا با وجود دخترم
من حرفای دلمو اینجا مینویسم وگرنه ظاهرا همه فکر میکنن وضعیت مالی مون خیلی خوبه چون همیشه در حال حفظ ظاهرم
خدا بچه های گلتونو حفظ کنه

زهره یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 13:17

حساس نشو عزیزم بعضی وقتها اسن احساس ماست ولی واقعیت نداره

سلام عزیزم
نمیدونم شاید احساس باشه اما چیزایی که به عینه با چشمام میبینم که احساس نیستن
همیشه از کم توجهی والدینم آزار دیدم و میبینم این رفتارشون باعث شده همیشه اعتماد نفس پایینی داشته باشم
سرکار بهترین کار رو تحویل میدم ، صاحب کارها همیشه ازم راضی هستن اما خودم با خودم میگم امشب کارو خراب کردم دیگه بهم زنگ نمیزنن برای کار اما دو روز طول نمیکشه دوباره زنگ میزنن که بیا سر فلان کار
گاها با خودم میگم باید برم‌پیش یه مشاور روانشناس

نسترن یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 10:30

همه ی بچه ها خوشگلن....همشون بوی بهشت میدن.....بوسه هم مطمئنم خیلیم خوشگله تو فقط حساس شدی....ببین یکی مث من که حسرت یه بچه رو داره می فهمه این حرفا چقد دردناکه....تو هم سخت به بوسه رسیدی.....خدا برات ببخشه.....عزت نفس داشته باش...‌.چه نیازی به به به و چه چه دیگرانه....تو و جونو ک دلت و همسرت خوش باشید.....خدا حفظش کنه برات

سلام عزیزدلم
واقعا همینطوره که شما میگین واقعا همه بچه ها عشقن
انشالله به زودی خدا دامن شما رو هم سبز کنه
باور کن همیشه براتون دعا میکنم
خوش باشید

سعیده شنبه 28 فروردین 1400 ساعت 22:40

سلام عزیزم،حالت رو درک میکنم بی توجهی از اطرافیان خیلی سخت هستواقعا بعضی وقتها بهترین کار فاصله گرفتن و دور شدن هست ،اگر نمیتونین سعی کنین وقتتون تو خونه با کارهای هنری .‌‌‌...پر کنین تا زمان خالی نداشته باشین که به این موارد فکر کنین،این روزها میگذرد و بعدها افسوس میخورین که چرا بیهوده حرص خوردم

سلام عزیزم
خیلی ممنونم بابت راهنماییت
خیلی سعی میکنم باهاشون حفظ فاصله کنم اما چیکار کنم دلم براشون تنگ میشه
هم اینکه به خاطر دخترم نیاز دارم بهشون چون وقتی میرم سرکار اونا دخترمو نگهمیدارن
ممنونم که هستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد