من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

روزهای پایانی اسفند۹۸

سلام دوستان

میخواستم توی این پست در مورد آرزوها و برنامه های سال ۹۹ ام بنویسم اما یه مسئله ای پیش اومد که برنامه هام یکم تغییر کردن

اونایی که تغییر نکردن رو مینویسم بقیه بمونه برای بعد.

۱. اولین چیزی که میخوام طلب سلامتی ، شادی ، جیب پر از پول ، صبر و آرامش برای خانواده و دوستان عزیزم چه مجازی چه وا قعی هست

۲. ورزش نرم ، پیاده روی و طبیعت گردی رو مثل سالهای قبل ادامه بدم

۳. با علاقه ی بیشتری برم سرکار عکاسی ، مطالعه ی بیشتر ی در مورد کارم بکنم

۴. چندتا کتاب خوب که خیلی وقته میخوام بخونمشون رو بخونم

۵. پول پس انداز کنم تا طلا بخرم

۶. سعی کنم کمتر عصبانی بشم و دیگران رو قضاوت نکنم

فعلا اینا به ذهنم میرسه اگه چیز دیگه ای یادم اومد اضافه میکنم

دوستان لطفا رمز این پست رو فعلا نخواهید بعدا عمومیش میکنم

سلام سلام

نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم که بینهایت خوشحالم

خدایا شکرت ، مرسی که هوامو داری و هرچی میخوام بهم میدی


دو روز بود پریودم عقب انداخته بود ، کمر درد شدیدی داشتم طوری که از شدت کمر درد صبح زود بیدار میشدم و نمیتونستم بخوابم، دیروز رفتم داروخونه خیلی شلوغ بود همه اومده بودن برای گرفتن ویتامین سی ، د۳ ، ماسک ، محلول ضدعفونی کننده و ... به خاطر کرونا خیلی خجالت کشیدم بین اون همه آدم  بی بی چک بخوام که در نهایت سر یکی از فروشنده ها که یکم خلوت بهش یواش گفتم بی بی چک میخوام زود گرفتم اومدم بیرون با خودم گفتم الان مردم میگن ما به فکر اینیم که از کرونا نمیریم این به فکر بچه آوردنه

اینقد استرس داشتم و گیج بودم که میخواستم پول قرعه مامان رو به کارت خودم بزنم تا آخر ماه بدیم عمه ی همسر اما نتونستم بزنم

برگشتم به طرف خونه اول رفتم خونه بابا اینا ، بابا  اصرار کرد به همسر بگم بیاد خونه ی اونا چون به خاطر ویروس کرونا زیاد بیرون نمیره حوصله ش سرمیره ، به همسر گفتم بیاد اونجا که گفت باشه میام

من برگشتم خونه سبزه عید برای خودم و مادرشوهر ریختم تو ظرفا ، سوپ که از شب قبل داشتیم رو برداشتم  دوباره رفتم اونجا

برای شام نیمرو با کره زدم ، سوپ رو هم گذاشتم رومیز

بعد شام یکم نشستیم بعد بلند شدیم بیاییم خونه خودمون که همسر گفت یکم بریم تو شهر بگردیم

برگشتیم سیب.ممنوعه که یه سریال ترکه رو دیدیم

تا ساعت حدود ۳  منتظر موندم که فسنجون خوب جابیفته 

یه پست راجع به خونه تکونی عید گذاشتم که چقدر تو این چند روز کار سخت کرده بودم

با استرس خیلی زیاد خوابیدم دلم میخواست خیلی زود صبح بشه و بی بی چک رو استفاده کنم

آخه میگن با ادرار صبحگاهی جواب بهتر درمیاد

با اینکه حدود سه خوابیدم اما صبح قبل از هفت بیدار شدم 

بی بی چک رو برداشتم رفتم سرویس ، اولش نوار دوم نیفتاد خیلی ناراحت شدم گفتم امکان نداره اینجوری بشه من حتما حامله ام

بی بی چک رو بردم  گذاشتم تو کمد برگه توی جعبه رو خوندم نوشته بود قبل از ۳ دقیقه بخوانید اینقد لحظات برام کند میگذشتن سه دقیقه برام خیلی اومد 

خیلی ناراحت رفتم رو تخت دراز کشیدم ، ۵ دقیقه دیگه رفتم بهش نگاه کردم دیدم یه هاله ی کم رنگ افتاده ، از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم همش میرفتم جلوی پنجره با دقت بهش نگاه میکردم که مطمئن بشم درست دیدم.

جعبه رو دوباره گذاشتم تو کمد رفتم رو تخت دراز کشیدم 

خوابم نمی اومد حدود ۸ پاشدم اومدم تو سالن.

دارم فکر میکنم به اینکه همسرو سورپرایز کنم ، میخوام یه جفت کفش دخترانه که از مکه اوردیم رو کادو کنم توی جعبه با یه کارت بذارم که روش نوشته ۱+۱=۳ میخوام فیلم هم بگیرم

خدایا شکرت واقعا نمیدونم به خاطر اینهمه مهرو محبت چی بگم

ممنونم ، ممنونم ، ممنونم که صدامو شنیدی

خواهش میکنم دل همه ی اونایی که منتظر نی نی هستن رو شاد کن ، مرسی

روزهای کرو.نایی

سلام دوستان

شرمنده بازم دیر اومدم

همچنان به خاطر نازی خانم عزیزم ناراحتم، تو اینستا که پست میذارن دلم آشوب میشه ، بعضا گریه میکنم بعضا بغض میکنم ، متاسفانه هیچ کاری از دستم برنمیاد، خدا خودش به دل پاک و مهربون نازی خانم صبر بده ، داغ فرزند دیدن خیلی سخته اصلا قابل تصور نیست

برای آرامش دل این مادر مهربون همیشه دعا میکنم.


این روزا سر همه مون با این ویروس لعنتی گرمه ، همه مون وسواس گرفتیم ، همه مون دچار ترس و استرس درونی شدیم ، خدا به همه مون کمک کنه

باید از جزئیات این روزا برای خودمون یادداشت برداریم تا اگه چندماه دیگه از شرش راحت شدیم بعدها یادمون بیفته که چیا کشیدیم ، همش درگیر ماسک ، دستکش و ضدعفونی کننده و .... هستیم

امسال عید نداریم ، خرید ماهی گلی نداریم ،دیدو بازدید نداریم، مسافرت نداریم ، گردش نداریم، باید بمونیم خونه تا خدای نکرده هم خودمون مریض نشیم هم آدم دیگه ای رو آلوده نکنیم، خیلی خیلی سخته 

همیشه این روزا حال و هوای عید داشتیم برنامه ریزی برای تعطیلات عید داشتیم اما الان هیچکدومو نداریم...

یه روز با آبجیا رفتیم کمک‌مامان گردیم برای خونه تکونی البته کارزیادی نتونستیم انجام بدیم بیشترشو خودمامان بعداانجام داد

این روزا شدیدا درحال خونه تکونی ام یه جوری کار میکنم انگار قراره برم فینال یا پولی قراره بهم بدن

بعد از سه ونیم سال که تو این خونه ایم شیشه هارو پاک کردم ، یه بار تو اسباب کشی شیشه پاک کرده بودم ، 

شیشه ها وحشتناک کثیف بودن ، دیگه جوری بود که بیرونو نمیشد خوب دید ، شیشه های سمت کوچه ، سمت حیاط یا همون پارک ، شیشه ی درب تراس و شیشه های خود تراس که بعدا خودمون دادیم نصب کردن و متحرک هستن رو پاک کردم،

پارکت رو واکس زدم ، ظرفای بوفه رو گذاشتم تو ماشین ظرفشو.یی ، میز عسلی بزرگم که به شکل دو تا قو هستن ، پایه ی  قو که گلهای طلا که همسر موقع عروسی بهم داده و بَبر که میذارم تو  راهپله رو شستم ،

جاکفشی رو تمیز کردم و پادری پشت درب ضد سرقتو شستم.

دیوارهای سرویس بهداشتی رو با جارو و پودر رختشویی خوب شستم ، خود سرویس رو هم تمیز کننده مَن ریختم و شوتکه کشیدم،

پتو که رومون میکشیم رو شستم جوری کثیف بود که اول فکر کردم پتو داره رنگ میده خخخخخ

کمد دیواری های هر دوتا اتاق رو ریختم از اول چیدم ، کلی وسایل اضافی ریختم بیرون

لوسرا رو با اسپری چند منظوره پاک کردم ، لوسر آشپزخونه رو  باز کردم شستم کلا روغن گرفته بودش

هود و اجاق گاز رو باهزار مصیبت تمیز کردم واقعا سخت بود پاک کردنشون مخصوصا هود که چون شیشه آینه ای سیاهه پاک کردنش مصیبیت عظماست

میزکامپیترمو خوب دستمال کشی کردم

همه ی گلهای مصنوعی خونه رو شستم

میرناهار خوری رو بردیم آشپزخونه ، سالن یکم بازتر شد

کابینتای آشپزخونه رو خوب مرتب و تمیزکردم 

کلی وسایل دکوری از سالن حذف کردم 

بلاخره که حدود ۲۰ روزه یک ریز دارم کار میکنم

پاها و دستام زخم و زیلی شدن 

پوست دستام سیاه و  کاملا خشک شدن

چندتا کار جزئی دارم مثل تمیز کردن کلید پریزا و دستمال کشی پله های راهپله و ....اونا رو هم انشاله فردا انجام بدم دیگه راحت میشم 

فقط میمونه جاروکشی نهایی که همسر زحمتشو میکشه

تنها کمکی که همسر میکنه کشیدن جاروبرقیه البته پارکینگ رو هم زحمت کشید شست

بعد تموم شدن کارام میخوام به خودم برسم ، چون آرایشگاهها تعطیله خودم باید ابرومو بردارم و بدنمم اپیلاسیون کنم

میخوام صورتمو ماسک هم بذارم یه کمی جون بگیره بدبخت تو این  مدت داغون شده.


راستی من قبل شروع جریان ویروس کرو.نا خریدای عیدم رو کرده بودم که هرچند دیگه بعد عید باید استفاده کنم سه تا مانتو گرفتم مشکی کلاهدار، صورتی کرواتی جلوباز از لارا خریدم ، کرمی جلو باز

دو تا پالتو گرفتم زرد جلوباز ، کالباسی دکمه دار کلاسیک

یه کت کوتاه راه دار سفید_مشکی

دو تا شلوار گرفتم جین  نوک مدادی ، مشکیه چرم

سه تا شال : بافت یاسی ، موهیرسورمه ای ، حریر کالباسی

کیف دو تا : مشکی کوچیک دوشی ، طوسی دستی

کفش یه دونه کالباسی 

کفش باید چند تای دیگه هم میگرفتم که به خاطر ویروس دیگه وقت نشد ، انشالله بعد عید میگیرم

من زیاد اهل خرید گردن نیستم هرچندوقت یکبار خرید کلی میکنم یه مدت اونا رو استفاده میکنم ، اینارو هم بیشترشونو از تبریز و آستارا خریدم فقط کیف و کفش رو از اردبیل خریدم.

یه چیز جالبه مسخره بگم تو این اوضاع خونه تکونی که دیگه دارم از کمر درد و زانو درد نابود میشم فسنجون و قورمه سبزی برای چند بار استفاده درست کردمگذاشتم فریزر

میدونم اینجور فریز کردنا ضرر داره اما اینا به نظر من غذااای سختی هستن که خیلی زمان و انرژی میبرن پس بهتره همون زمان  و زحمت رو بذارم برای مثلا ۴ بار استفاده قورمه سبزی که البته به نظر من وقتی غذا با حجم زیاد پخته میشه خوشمزه ترم میشه

فعلا اینو پست کنم میخوام یه پست دیگه هم بذارم برای آروزها و اهداف سال ۹۹

خدایا شکرت.....