من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

بوسه از روی میز ناهار خوری افتاد

سلام دوستان

خیلی حالم بده ، شدیدا عذاب وجدان دارم و ناراحتم.

امروز از صبح با بوسه تو خونه تنها بودیم همسررفته شهرستان عروسی هنوز ساعت ۲ شبه برنگشته.

از صبح خیلی خسته شدم همش کارای بوسه رو انجام‌میدادم براش غذا درست میکردم ، عوضش میکردم ، ریخت و پاش هاشو جمع میکردم و ..... به سختی طول روز چند لقمه غذا خوردم حدود ساعت ۱۲ونیم شب خیلی گرسنه ام بود غذا گذاشتم گرم شه ، از یه طرفم آشپزخونه رو جمع میکردم بوسه هی گریه میکرد بغلش کنم یکم تو بغلم باهش کار کردم خسته شدم گذاشتمش رو زمین گریه کرد  برداشتم گذاشتمش روی میز ناهار خوری داشت با وسایل روی میز بازی میکرد منم میخواستم غذامو بریزم تو بشقاب که یه لحظه برگشتم دیدم بوسه افتاد زمین .خدا میدونه چقدر ناراحت شدم کاش میمردم اون صحنه رو نمیدیدم 

زود رفتم بغلش کردم بدجور گریه میکرد اصلا آروم نمی شد،  به سختی پوشکشو عوض کردم ، بهش شیر دادم خوابید .

شانس آوردم با سر زمین نخورد  ، 

شدیدا عذاب وجدان دارم خیلی ناراحتم کاش این اتفاق نمی افتاد

نظرات 10 + ارسال نظر
نازی صالحی یکشنبه 7 آذر 1400 ساعت 01:33

سلام عزیزدلم گذری اومدم تو صفحه وبلاگت .اول خیلی ترسیدم اونقدر که خواستم بهت زنگ بزنم بدون در نظر گرفتن ساعت.اما تا اخرش که خوندم دیدم خداروشکر به خیر گذشته نترس عزیزم از این اتفاقا فراوون برای بچه ها می افته البته خدا رحم کرده سرش به جایی نخورده اما خودت رو نباز گریه عزیزدلمون بیشتر از ترس بوده تا درد.وقت شیطنتشه و حسابی مراقبت میخواد اما گاهی پیش میاد که اگر نیاد که اسمت مامان نمیشه .الهی همیشه به خیر بگذره و بزرگ که شد خاطراتشو براشن بگی و با هم بخندید .ما که روزامون با دور کردن خاطرات میگذشت و بچه ها کلی کیف میکردن از شیطنتاشون .برات خاطره میشن .اصلا عذاب وجدان نگیر بعضی وقتا لازمم نیست ازش برای کسی بگی نگه دار بعد ها برای خودش بگو بخندید .مراقب خودتون باشید .دیگه گل دخترمونو رو میز نزار عادت کنه دیگه حریفش نمیشیا

ف سه‌شنبه 2 آذر 1400 ساعت 18:29

سلام. نگران نباشید. انشاالله چیزیش نمیشه. نمیخوام بترسونمت.ن ولی امشبو حتما بالاسرش بیدار باشین اگه خدای نکرده حالش بهم خورد سریع به دکتر برسونین.

سلام گلم
واقعا شب خیلی سختی رو گذروندیم
هر موقع یادم میفته دلم براش کباب میشه

زهره سه‌شنبه 2 آذر 1400 ساعت 11:42

از این اتفاقا برای همه بچه ها می افته


خیلی بدہ

عابر سه‌شنبه 2 آذر 1400 ساعت 10:37

سلام. الان خوبه بچه؟

سلام عزیزم
خداروشکر بہ خیر گذشت

سوگند دوشنبه 1 آذر 1400 ساعت 22:39

ان شاالله که چیزی نیست و اتفاقیه که افتاده .... فقط شکر کن و مواظبت بیشتر ....

فدات گلم
اره خداروشکر چیزی نشد
اما عذاب وجدانش همیشه همراهمه

m یکشنبه 30 آبان 1400 ساعت 13:11

سلام
آخه کی بچه رو میذاره رو میز ناهار خوری 0_0
تو چنین مواقعی باید بچه رو گذاشت تو یک لگن روی زمین و اسباب بازی هاشو گذاشت توی همون لگن،وسایل بی خطر آشپرخونه رو جلوش ریخت روی زمین،روی تخت و میز اصلا و ابدا خیلی کار خطرناکیه. میتونین اینو تایید نکنین و بعد از خوندن پاک کنین چون من کاملا اتفاقی دیدم وبتون و خواننده همیشگی نیستم.
ولی با توجه به پست های قبلیتون و انبوهی مسئله کرونا گرفتن و... که گذرا دیدم چطور باز عروسی میرن همسرتون واقع مایه تعجب و تاسفه.

موفق باشید.

میترا یکشنبه 30 آبان 1400 ساعت 11:28

بزرگ‌میشه یادت میره سخت نگیر
واقعا بچه داری سخته باید تمام حواست بهش باشه
انشالله ۴و۵ساله بشه دیگه سختیش کمتر میشه
منکه داشتم در پارکینگ و میبستم بچم دوسالشه بحساب کمکم میکرد انگشتش رفت لای در ..بیمارستان و اتاق عملو ..خداروشکر بخیر گذشت
کوچولوهای شیطونن اینا...توخونه آغوشی ببند موقع کار چپه بغلت کن بزار دور وبرو ببینه توهم کاراتو بکن از بغل کردن راحت تره
انشالله تن بوسه جون همیشه سلامت باشه و عاقبت بخیر بشه

نیلا شنبه 29 آبان 1400 ساعت 19:26

سمیه جون ،بیشتر دقت کن ،دیگه غصه نخور بابا

گلریز شنبه 29 آبان 1400 ساعت 14:36

آخی عزیزم ، خودت را مقصر ندون از این مسائل توی بچه داری پیش میاد ، بالاخره تو هم خسته بودی و فکرش را نمیکردی همچین اتفاقی بیوفته ، خدا را شکر که مشکل جدی براش پیش نیومد ولی در کل بعد از حوادث این چنینی سعی نکن زود بچه را بخوابونی ، بگذار یک کم بگذره بعد بخوابونش ، ان شا الله بلا ازتون دور باشه

سمانه شنبه 29 آبان 1400 ساعت 07:47 https://weronika.blogsky.com/

عزیزم
حق داری ناراحت باشی
اما اصلا عذاب وجدان نداشته اش
اتفاقی که افتاده و کسی مقر نیست
توی روند رشد بچه این اتفاق ها پیش می اد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد