من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

یه روز بد

سلام دوستان خوبین؟

ببخشید کامنتارو دیر به دیر جواب میدم 

شرمنده چون هم سرکار میرم شدیدا خسته میشم هم با بوسه کوچولو واقعا وقت نمیکنم 

اما از لطف ، توجه و محبتتون صمیمانه سپاسگذارم . 

با کامنتاتون خیلی بهم انرژی میدین ، مرسی که هستین.

متاسفانه بازم یه دسته گل به آب دادم که شدیدا در موردش عذاب وجدان دارم و هرلحظه وقتی یادم می افته دلم ریش ریش میشه و میخوام بمیرم .

پریروز ۱۶ فروردین  برای اولین بار میخواستم خودم ناخنای بوسه رو کوتاه کنم ، ناخنگیرشو برداشتم باهم رفتیم تو تراس روی صندلی نشستیم میخواستم جای پرنوری باشم که چشمام خوب ببینه ناخناشو چطوری بگیرم همون ناخن اول خدا منو لعنت کنه نمیدونم چطوری  گرفتم که یهو بیچاره بچم جیغ کشید پوست نوک انگشتشم با ناخنش گرفته بودم ، خونش بند نمی اومد  ، یه لحظه درمانده شدم نمیدونستم چیکار کنم ، سریع و تند تند تو خونه با بوسه راه میرفتم نمیدونستم چیکار کنم ، همش منتظر بودم خونش بند بیاد ، اما قطع نمیشد ، گریه ش قطع شده بود اما ناراحت و بی حوصله بود تو واتساپ تصویری به همسر زنگ زدم آخه هروقت به همسر زنگ میزنم تا بوسه باباشو میبینه میخنده گفتم شاید باباشو ببینه بازم بخنده اما نخندید منم اولش نگفتم چی شده ، خودش وقتی رفتار من و بوسه رو دید گفت چی شده که اشکای من سرازیر شد ، جریانو براش تعریف کردم 

اونم اولش گفت ناراحت نشو کاریه که شده تلفنو قطع کردم 

دیدم خونش بند نمیاد به خواهر کوچیکه زنگ زدم گفت با بتادین بشورش خونش بند میاد

بتادین نداشتم تو خونه زود لباس بوسه روپوشیدم خودمم اماده شدم بوسه رو گذاشتم تو آغوشی رفتیم داروخونه 

تو راه همسر زنگ زد گفت چطور شد؟ که گفتم دارم میرم بتادین بخرم 

وقتی رسیدیم داروخونه خونش بند اومده بود 

خود دکتر داروساز تو داروخونه بود به انگشت بوسه نگاه کرد ناراحت شد گفت بتادین لازم نیست یه پماد میدم زود زود از این بزن بهش اصلا هم نذار آب بهش بخوره

آب نخوردن به انگشت بوسه تقریبا محاله چون همش انگشتاش تو دهنش و داره میخورتشون.

تو مسیر برگشت اجاره نشین سابق بابا اینارو دیدم البته سابق یعنی حدود ۳۰ سال پیش . یکم باهاش حرف زدم جریان انگشت بوسه رو بهش گفتم برگشت بهم گفت تقصیر خودته ناخنو پنجشنبه یا جمعه میگیرن چون وسط هفته گرفتی اینجوری شده موندم بهش چی بگم 

به زور از دستش خلاص شدم فقط یکریز داشت حرف میزد هی بهش میگفتم من عجله دارم میخوام برم انگشت بوسه رو پماد بزنم اما ول کن نبود به زور ازدستش فرار کردم.

برگشتیم خونه اول انگشت و دستش که پر از خون بود رو شستم دکتر گفت اول بشورش بعد پماد بزن دیگه هم نذار دستش خیس بشه.

پمادو زدم روش چسب زخم زدم ، دستکش هم براش پوشیدم.

همسر بعد اومدن شروع کرد به غر زدن که حواست کجا بود و .... کلی حرفه بی ربط دیگه آخر سرم گفت احتمالا موقع گرفتن ناخن بوسه داشتی تی وی میدیدی وگرنه هیچ آدم عاقلی اینجوری ناخن نمیگیره ....

خداروشکر انگشتش زود خوب شد اما عذاب وجدان هنوزم منو ول نمیکنه.

خدایا شکرت .....

نظرات 3 + ارسال نظر
نگار شنبه 11 اردیبهشت 1400 ساعت 14:56

سلام. عزیزم از این اتفاقات زیاد پیش میاد.اما واقعا باید محکم باشی.با گریه کردن کاری از پیش نمیره. به نظر من نباید زنگ میزدی و همه شهر را خبر میکردی و گریه میکردی. قوی باش. نقطه ضعف نشون نده که بعد شوهرت بهت بگه بی دست و پایی. کمی اعتماد به نفست را قوی کن. تموم این بچه هایی که بزرگ شدن و یا خود شما از این دست حوادث براشون اتفاق افتاده .

سلام عزیزم
راست میگین خیلی عجول بازی دراوردم
اما واقعا خیلی ترسیده بودم و ناراحت بودم کاش دیگه هیچوقت تکرار نشه

ازاده دوشنبه 30 فروردین 1400 ساعت 16:46

این اتفاق برا منم افتاده ولی همون یه بارر دیگه تکرار نشد نترس زودد خوب میشه خودت بزرگش کردی دیگه بردی دکتر اینا لازم نبود به همسر بگی اصلاا باور کن متوجه نمیشد یکم سیاست داشته باش دخترر

سلام عزیزدلم
خیلی تجربه ی بدیه
راست میگی من اصلا سیاست ندارم
خودم باعث میشم که همه فکر کنن بی دست و پام
مرسی که هستی

kartbazi یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 02:12 http://kartbazi.blogsky.com

وبلاگ خوبی داری مطلبتو تصادفی خوندم

سپاسگذارم
لطف کردین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد