من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

برای خودم

سلام  

این پست رو با عرض پوزش مخاطب به خودم مینویسم 

چون واقعا از دست خودم وکارام خسته شدم اگه باکسی مثل خودم دوست یا فامیل بودم حتما قطع ارتباط میکردم  

آدم چقد میتونه بد باشه . چقد میتونه غر غرو و بداخلاق باشه 

مدام از خانواده شوهرم بد میگم و ازشون توقع دارم .  

همیشه از مادر پدرم و خواهرام شاکی ام  

همیشه از دست همسرم دلخورم سعی میکنم باهاش قهر کنم و اون بیچاره همش منت کشی میکنه تا باهم آشتی کنیم  

بعضی مواقع فکر میکنم من لیاقت خوبیها و مهربونیای اونو ندارم

درسته به روی هیچکس هیچی نمیگم اما خود خوری و حرص خوردن دیگه منو از پا در آورده 

وقتی به کسی خوبی میکنم انتظار دارم اونم بهم خوبی کنه وقتی عکس العملی رو که دلم میخواد رو نمیبنم همش حرص میخورم 

رفتارمو با همسسرم اصلاح کنم اون واقعا آدم خوب و مهربونیه منو هم خیلی دوست داره اما من همش اونو اذیت میکنم  

همش بیخودی فک میکنم بد بختم درحالیکه نیستم 

خداروهزار مرتبه شکر خودم وهمسرم سالمیم . خداروشکر در آمد ماهیانه ی خوبی داریم 

خداروشکر خانواده هر دومون از لحاظ وضعیت مالی در حد خیلی خوبی هستن و اصلا هیچ نیازی به بچه هاشون ندارن  

وخداروشکر اعضا خانواده هردومون صحیح وسالم هستن 

دلم میخواد خصوصیات خوب و بد اخلاقیمو لیست کنم ببینم چطور میتونم اخلاق و رفتارهارو تصیحیح کنم باشد که رستگار شوم   

خصوصیات بداخلاقی من: 

غرغرو 

بدحوصله 

بداخلاق  

اکثرا جدی و عصبانی 

متوقع 

فضول  و مداخله گر 

شاکی 

اهل غیبت  

منفی نگر 

رفتار بد و نامناسب با همسرم  

خصوصیات اخلاقی خوبم: 

مقتصد  و خیلی کم خرج 

آشپزی و شیرینی پزیم خوبه 

آدم تمیزی ام  

وجدان کاری بالایی دارم  

اهل حاضر جوابی و دل سوزوندن نیستم 

با نیش و کنایه حرف نمیزنم 

آدم رک گویی هستم

اهل خوشگذرونی و دوره گردی خونه ی این واون نیستم 

پدر -مادر -همسر و خواهرامو خیلی دوست دارم  

***خصوصیات بدم خیلی سنگین تره  

از امروز تصمیم گرفتم خودمو اصلاح کنم  چون با اینکارام فقط خودمو عذاب میدم  

از امروز به دلم میخواد مثبت نگر باشم 

نیمه پر لیوان رو ببینم . اگه به کسی خوبی کردم انتظار نداشته باشم اونم به من خوبی کنه . خوبی رو به خاطر خدا و دل خودم انجام بدم 

کمتر غر بزنم چون بیچاره همسرم از دست غرهای من ذله شده 

غیبت نکنم 

درسته خانواده شوهرم رفتار مناسبی با من ندارن خب که چی چیکار کنم ؟؟؟؟ با پشت سرشون اینجا حرف زدن یا حرص خوردن من خوب میشن؟؟؟ 

دیگه من عروس خوبه میشم و اونا ازمن خوششون میاد؟؟؟ امکان نداره مادرشوهر یا خواهرشوهری از عروس خوششون بیاد چون به عروس به چشم کسی نگاه میکنن که پسر یا برادرشون رو ازشون گرفته 

پس بیخیال من بازم خوبی میکنم اما دیگه ازشون انتظار و توقع ندارم  

پیش خودم فکر میکنم پیشنهادهای خوب به خواهرام میدم که کاری رو انجام بدن  که بهترین بشه ( مثلا میگم فلان لباس خوبه اونو بخر - فلان آرایشگاه خوبه اونجا برو- فلان دکتر خوبه پیش اونی بری بهتره و.....)بدتر از رفتار من سوء برداشت فضولی و مداخله گر میشه . تا کی میخوام بیخود نبه اطرافیان نظر بدم؟؟؟

تا کی میخوام بد حوصله و بداخلاق بمونم؟؟ همه آدم مهربون و خوش اخلاق رو دوست دارن نه مثل من عبوس و بد عنق رو 

اگه آدم خودش دلش نخواد کاری انجام بده هیچکس آدمو نمیتونه وادار به انجام کاری بکنه 

من اگه نخوام خودمو اصلاح کنم هیچکس نمیتونه کاری برام بکنه .   

باید رفتارمو با همسرم اصلاح کنم بیچاره رو خیلی اذیت میکنم

از امروز تصمیم گرفتم آدم خوبی باشم و به خودم قول میدم که تغییر کنم 

ماه بعد میام مینویسم که چقدر تونستم موفق باشم 

ان شااله که خدای خوب و مهربونم کمکم میکنه 

الهی به امید تو  ..... 

خدایا شکرت