من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

روزای بهاری زیبا

سلام دوستان خوبین؟

ببخشید خیلی دیر اومدم

علت داشت ننوشتنم ، پست آخرو که گذاشتم چند نفر کامنت گذاشتن که چرا فقط از سختی ها و ناراحتی یات مینویسی از روزای خوبتم بنویس که خب درست میگفتن

منم این مدت منتظر بودم برام اتفاق خوبی بیفته تا بنویسم آخه واقعا از وقتی بردارم رفته روز خوبی نداشتم اما خداروشکر تو این چند روز اخیر چند تا اتفاق خوب افتاد هر چند غم توی دلم اصلا نه نمیره نه سبک میشه

همسر وام گرفت و تو مغاره ی  پدرش تو پاساژ مانتوفروشی باز کرد پاساژ حدود ۴۰۰ تا مغازه داره که فقط حدوداً ۱۰ تا مغازه باز شدن

متاسفانه مغازه ی همسر طبقه ی اوله و هیچکس تو اون طبقه کار نمیکنه اما بقیه مغازه دارا طبقه ی همکف هستن هر کس هم میاد پاساژ یه دور تو طبقه همکف میزنه و میره و بالا نمیره

هر چند ما امیدواریم که کارش  انشالله بگیره

حدود ۱۰ میلیون برای تبلیغات هزینه کرده چند تا تیزر تبلیغاتی براش درست کردن که قراره از فردا یعنی ۱۶ اردیبهشت تو تلوزیون های شهری و کانال تلگرامی و اینستاگرام خبری شهر پخش بشه 

پیج اینستاگرام که زدیم الان فقط ۱۷۵ نفر فالور داره .

برای گرفتن وام همسر نیم ست منو که ۱۵ گرم بود فروخت گذاشت برای سپرده ی بانکی ، ۱۵۰ میلیون رو که گرفت رفتیم برای خرید جنس تبریز که پول منو داد تا دوباره طلاهامو بگیرم خودمم یه مقدار روش گذاشتم ۶ تا النگو خریدم مال بوسه رو  هم که ۳ النگوی ریز بود و خیلی براش تنگ شده بود رو عوض کردم یه دونه تک پوش گرفتم.

من قبلا موقع دعوای همسر باخانوده ش و اون موقع که مارو از خونه و مغازه  انداختن بیرون حدود ۶۰ گرم طلا فروختم که اولش همسر با اون پولا ماشین گرفت بعدش که با پدرش آشتی کرد پول طلاهامو نداد و یه زمین قولنامه ای به اسم خودش خرید .

دوسال پیش هم که من تازه باردار شده بودم و همه پولاشونو میذاشتن تو بورس همسر اصرار کرد طلاهاتو بده بذارم تو بورس تا چند برابر بشه برات ، خودم اصلا راضی نبودم اما اینقدر اصرار کرد که النگوهامو فروختم دادم بهش که متاسفانه از ۲۰ گرم طلا با یه مقدار پول نقد میشه گفت هیچ نمونده تو بورس چون ۳۷ میلیون پولم الان شده ۸ میلیون

ایندفه هم میتونستم بهش بگم بمونه بعدا که کار کردی پول طلاهامو بده اما نگفتم چون واقعا به جز سرویس عروسیم و چند تا انگشتر و آویز گردنی دیگه هیچی برام نمونده بود به خاطر همین با اینکه راضی نبود پول نیم ست رو بده اما ازش گرفتم

اینم بگم که همسر طلای چندان زیادی برام تا حالا نخریده چون خودم کار میکنم همیشه خودم میخرم.

بلاخره خواستم بگم که بعد چند سال النگو دار شدم چون واقعا عاشق النگو ام

کار همسر نمیدونم میگیره یا نه اما هزینه ی ماهانه ش خیلی زیاده کاش بتونه برسونه براش نگرانم.

قسط وام ۳ میلیونو ۸۰۰ تومنه ، ۲ میلیون شارژ ماهانه ی پاساژه ، ۴ میلیون هم اجاره مغازه ست که به پدرش میده

البته برای ۳ ماه رو پیشاپیش داده

یعنی ۱۰ میلیون هر ماه فقط هزینه داره منهای هزینه خونه که البته از دی ماه که بیکار شده متاسفانه من تو خونه خرج میکنم همسر پولی نداره که هزینه کنه فکر کنم این بدعادتش کرده چون مطمئنه که من هر چی لازم باشه خودم میخرم اوایل برای اینکه به غرورش برنخوره به بابا میگفتم گوشت بخره مثلا ۵۰۰ تومن میشد خودم میدادم به همسر هم نمیگفتم اونم خیلی راحت سرسفره میخورد و اصلا نمیپرسید من چند ماهه نه پول میدم نه خودم میخرم اینا از کجا میان الانم که میگم فلان چیزو بخر میگه ندارم مگه نمیبینی .

واقعیتش حوصله جنگ و دعوا ندارم دیگه چیزی بهش نمیگم هر چی خودم و بوسه لازم داشته باشیم بی سروصدا میخرم به اونم  نمیگم، 

راستی از بهمن ماه لیزر میرم ۳ جلسه رفتم تا الان عالیه بعضی جاها کاملا موهاش قطع شده بعضی جاها کرکی در میاد ، فول بادی میرم البته صورتم ، پشت بدنم تا کمر و جلوی بدنم تا ناف رو لیزر نکردن گفتن چون کرکیه اگه لیزر بهش بخوره برعکس میشه ، قراره ۸ جلسه برم .

بوسه کوچولو حدود یه هفته ست از پوشک در اومده ،  براش شورتی میپوشیدم دیگه دیدم خودش علاقه ای به پوشک نداره و  گاها بعد باز کردن تو خونه خرابکاری میکنه بهش گفتم باید تو WC اینکارو بکنی که با چند بار رفتن حرفمو قبول کرد الان هم خودش راحت شده چون به هر حال پوشک چیز خوبی نیست احتمال عفونت هم برای دختر بچه هم زیاده هم من که ماهانه حدود ۸۰۰ تومن پول پوشک میدادم.

انصافا بوسه خوب غذا میخوردو تپل هم بود اما چند روز پیش یعنی اوایل اردیبهشت مریض شد و اسهال استفراغ گرفت از بعد خوب شدنش دیگه غذا نمیخوره و خیلی وزن از دست داده خیلی براش ناراحتم.

خواستم بیام بعد یه مدت چندتا خبر خوب بدم هم دوستانی که نگران کار همسر بودن خیالشون راحت بشه هم برای خودم ثبت بشه.

مرسی که هستین

بوس بوس


نظرات 2 + ارسال نظر
B شنبه 8 مرداد 1401 ساعت 11:38

والا این پست رو من خوندم هیچ خبر خوبی توش نبود. فقط ناراحت شدم که یک زن مثل تو انقدر اذیت میشه و ارزشش رو کم میدونن. تمام طلا و سرمایه ات رو از دست دادی، این وسط با وضعیت عالی مملکت بچه هم اومده شوهرت بیخیال تر شده...چی بگم والا، خیلی سختی میکشی. ببخشید من کامنت میذارم در هر صورت پست هات بدون رمز هستن و امکان کامنت گذاشتن هست.

سلام وقت بخیر
ممنونم از اینکه برام وقت گذاشتین
بله درسته حق با شماست

نسیم شنبه 17 اردیبهشت 1401 ساعت 15:19

ایشالا کار و بار جدیدتون به زودی روتق بگیره عزیزم , خدارو هزار بار شکر که تونستین یه کاری برای خودتون راه بندازین

فدات بشم عزیز دلم
مرسی از انرژی مثبتی که دادی
خدا خودش کمک کنه انشالله خوب بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد