من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

روزها با پرنسس خانم

سلام دوستای گلم 

خوبین؟ خیلی ممنونم که برام کامنت میذارین و ابراز لطف و محبت میکنین  ، خیلی دوستتون دارم و منت دارتون هستم ،

شرمنده که کامنتای پستای قبلی رو جواب ندادم ، سعی میکنم به زودی جواب بدم ،

خداروشکر منو تا.نسوجون خوبیم ، روزا با پرنسسم به سرعت و شیرین میگذره ،

روزای اول خیلی بهم سخت میگذشت ، 

بی تجربه بودم ، 

کمک نداشتم ،

 تا.نسو خودش با شرایط جدید سازگار نبود ،

 خیلی اذیت شدیم اما خداروهزار مرتبه شکر الان سررشته کارای بچه داری دستم اومده ، واقعا فکر نمیکردم بچه داری اینقدر سخت و پرمسئولیت باشه ، وقتی تا.نسو گریه میکنه دنیا رو سرم خراب میشه ، خدا میدونه چقدر دلم براش میسوزه ،

متاسفانه تو این روزا چند بار سوتی بزرگ دادم که منجر به آزار و اذیت تا.نسو شد و عذاب وجدان هنوزم ولم نمیکنه ، روزای اول که بوسه خانم ( اگه اجازه بدین به جای تا.نسو بوسه بنویسم چون تا.نسو اسم خاصیه میترسم کسی از اقوام  تو گوگل سرچ کنه و پیجمو پیدا کنه ) به دنیا اومده بود خواهردومی گفت بعد از هربار تعویض پوشک به بوسه پماد سوختگی بزن منم چندبار زدم اما از اونجایی که همسر کلا تو کارای بچه داری خیلی دخالت میکنه گفت نزن بچه که مشکلی نداره از یه طرفم ما پوشکو زود زود تعویض میکنیم لازم نیست پماد بزنی ، دیگه ۵_۶ روز گذشت ، میدیدم گاهاً بوسه بدجور گریه میکنه اما فکر نمیکردم سوخته باشه یه بار کشاله ی رانشو باز کردم دیدم ای وای برمن بدجور سوخته ،  البته من چون تا حالا سوختگی بچه ندیده بودم چند روز قبلش دیدم قرمز شده فکر کردم طبیعیه اصلا به ذهنم خطور نکرد سوختگی باشه، خیلی ناراحت شدم اینقدر از خودم بدم اومد که اندازه نداره ، بیچاره رو چند روز با ندانم کاری سوزونده بودم ، اولش پماد کالاندولا زدیم اثر نکرد ، پماد زینک اکساید زدیم یواش یواش بهتر شد ،

خاله کوچیکه بهم گفته بود پماد ان ان هم خیلی خوبه ۲ روز از اون استفاده کردیم بوسه سر اونم خیلی گریه کرد و اذیت شد فکر کنم بهش نساخت ، الان فقط زینک.اکساید فیروز میزنم .

+

+برای بوسه تخت کنار مادر و گهواره نگرفتیم همه میگفتن استفاده موقتیه و پول بیخود میدی بهش نخری بهتره منم متاسفانه با حرف اطرافیان نخریدم که ای کاش حتما میگرفتم ، 

چون بوسه به جز تخت خواب برای ۶ ماه بعد که بعدا هم نوجوان میشه هیچ وسیله ی خوابی نداره ، روزا که میخواد بخوابه توی کریر لحاف گذاشتم میذارم توی اون میخوابه ، کریر رو هم روی مبل سه نفره میذارم ، یه بار داشتم ناهار میذاشتم بوسه هم بیدار بود داشت سکسکه میکرد ، هر چند دقیقه یه بار از آشپزخونه بهش نگاه میکردم صداشم که می اومد خیالم راحت بود که حالش خوبه ، یهو دیدم صدای بوسه قطع شد ، نگاه کردم دیدم توی کریر نیست خدا میدونه خودمو چطوری رسوندم تو سالن که ببینم بوسه کجاست ، اومدم دیدم اینقد تکون خورده و دست و پا زده  از توی کریر افتاده روی مبل ، سکسکه ش هم قطع شده بود ، داشت اینور اون ورو نگاه میکرد ، ۲۸ روزه بود که این اتفاق افتاد، خیلی از بی فکری خودم ناراحت شدم و گریه کردم همش میگفتم خدا منو بکشه که حواسم بهت نبود اگه از توی کریر به جای مبل می افتاد کف سالن چیکار میکردم ، خدا خیلی باهامون بود که چیزی نشد ، الانم یادم می افته بغض میکنم .

++  آخرین وزن بارداریم ۸۲ کیلو بود که ۲۰ روز بعد از زایمان رفتم خونه بابا اینا ، اونجا خودمو وزن کردم دیدم شدم ۷۰ کیلو ، ۱۲ کیلو کم کرده بودم ، خیلی خوشحال شدم گفتم ۷ کیلو مونده تا به وزن قبل بارداری برسم روز بعدش غذامو کم کردم ، از صبح تا شب خیلی کم آب و غذا خوردم با خودم گفتم نهایت تا یک ماه اینم ۷ کیلو رو هم کم میکنم اصلا به ذهنم نرسید که وقتی من چیزی نخورم شیرهم نمیاد که بچه بخوره 

از یه طرفم آبنبات نعنایی داشتیم که باهاش چای سبز با عصاره نعناع میخوردم و برای اینکه بوسه نفخ نکنه عرق نعناع هم میخوردم غافل از اینکه نعناع شیرو رو کم و به مرور قطع میکنه ، اون شب از ساعت ۱۰ شب به بعد سینه هام کاملا خالی شدن ، بیچاره بوسه هی میک میزد خسته میشد یه ۱۰ دقیقه میخوابید دوباره گرسنه بیدار میشد ، صدای گریه ش برا ی گرسنگی رو میشناسم  یه مدل خاصیه ، تا ۱ شب این روال خوابیدن و میک زدن ادامه داشت تا اینکه بلاخره گرسنه به زور خوابید تا حدود ۳ شب .

 منم از وقتی فهمیدم شیرم قطع شده کلی مایعات و غذا خوردم که دیگه ۳ شب شیر داشتم ، میخواستم به بوسه چند قاشق نبات داغ بدم که متاسفانه بازم از اونجایی که همسر خیلی تو بچه داری دخالت میکنه نذاشت بدم گفت بچه عادت میکنه بد عادتش نکن ، 

یه نوزاد ۲۱ روزه رو به زور گرسنه خوابوندم ، عذاب وجدانش همیشه باهام میمونه .

+

+++ روز ۱۷ ام تولد  بوسه چیزای نفاخ خیلی خورده بودم ، پاستا پنه ، موز و .. از یک شب تا ۱۱ ظهر روز بعد بوسه یه ربع میخوابید بیدار میشد خیلی ببخشید با جیغو داد بادشکم میداد یکم آروم میشد دوباره تکرار میشد یعنی ۱۲ ساعت تمام بچه ام عذاب کشید ، دیگه ۱۱ ظهر به همسر زنگ زدم گفتم بیا ببریمش دکتر ببینیم چرا اینجوری عذاب میکشه که دکتر گفت نفخ شدید کرده یه شربت گریپ میکسچر داد با قطره ی کولیف که تا بیاییم خونه تو ماشین بهش شیر دادم خوابید تو خونه هم خوب خوابید دیگه بهش شربت ندادیم چون نفخش رفع شده بود ،

چندتا مورد دیگه هم پیش اومده که هربار به خودم لعنت فرستادم که چرا من از بچه داری هیچی نمیدونم چرا باید  این خطاها رو داشته باشم ، 



+×+×+×اولین ماهگرد بوسه رو که ۲۰ آذر میشد خونه مامان اینا گرفتیم ،

روز ۲۴ ام تولدش به آبجی بزرگه و‌ کوچیکه گفتم بیان بوسه رو حموم کنیم  ، مامان هم آخرای حموم کردنش اومد به آبجی اصرار کرد که برای شام برن خونا اونا که آبجی راضی نشد میون حرفا من گفتم هفته بعد پنجشنبه ۲۰ ام اولین ماهگرده بوسه ست که مامان گفت پس هفته بعد همتون ببایین خونه ما که برای بوسه هم ماهگرد بگیریم ، خواهر دومی هم همون روز اومد برای بر دن دانیال که خوب شد همه دور هم جمع شدیم ، مامان و خواهرکوچیکه هرکدوم برای بوسه عروسک پولیشی بیخطر گرفته بود ، مال مامان اسب فانتزی صورتیه مامان خواهرکوچیکه یه جوجه زرد فانتزیه 

شب یلدا خونه بابا اینا بودیم اصلا دلم نمیخواست برم خونه مادرشوهر چون از روز دوم زایمانم به بعد فقط یکبار روز ۱۷ تولد  بوسه با دختراش اومدن دیدنمون ، اون وقتی میخواد به من و دخترم کم محلی کنه چرا من باید بیفتم دنبالشون ، 

شب یلداهم خوش گذشت ، آبجی بزرگه برای بوسه لباس سرهمی خوشگل خریده بود . خواهر کوچیکه هم یه کبف پول دخترونه طرح جغد گرفته بد توشم ۲۰ تومن پول گذاشته بود .


۶ دی تولد همسر بود ، دلم میخواست براش یه هدیه ی خوب بخرم بعد با خودم گفتم تابستون بیشتر از ۳ میلیون براش لباس و ساعت خریدم دیگه بیخیالش شدم با همفکری خودش به بابا گفتم از سرکوچه ی خونمون برای همسر  لباس زیر ، جوراب پشمی زمستونی ، شلوار راحتی زمستونی  و یه دسته گل بگیره.

کیک تولد رو هم قرار بود خودش بخره،

مامان هم چند روز بود میگفت برین برای همسر یه چیزی بخرین پولشو من میدم ، روز جمعه رفتیم یه بلوز یقه اسکی مشکی خرید که ۲۰۰ تومن شد پولشو مامان داد، 

مادرشوهر هم صبح روز تولد همسر رفته بود مغازه بهش ۲۰۰ تومن داده بود ،

جمعه که رفته بودیم بیرون یکم دور بزنیم همسر چندبار گفت بریم خونه بابا اینا بابا بوسه رو ببینه که من الکی لباسامو که  مناسب نیستن رو بهانه کردم نرفتم ، روز بعدش که روز تولدش بود گفتم بعدا همسر حرف درمیاره که اره تو از اونا فرار میکنی و بهشون کم محلی میکنی ، بهش  گفتم  کیک تولدت رو برداریم بریم خونه اونا تولد بگیریم ، با اینکه اصلا راضی نبودم برم اونجا اما رفتیم حدود ۲ ساعت موندیم ، مادرشوهر زنگ زد دختراشم اومدن  ،میدونین دیگه مادرشوهر و دختراش تو یه ساختمون سه طبقه همه باهم هستن ،

الکی جلوی همسر و پدرشوهر قربون صدقه ی بوسه میرفتن انگار نه انگار که تا حالا بهمون کم محلی کردن . دختر خواهرشوهر کوچیکه  با.ران خیلی حسادت بوسه رو میکرد راضی نبود کسی بغلش کنه یا باهاش حرف بزنه

بعدبرگشتن از اونجا رفتیم خونه بابا اینا آو.ینا دخترخواهرکوچیکه برای بوسه یه جفت پاپوش خوشگل گرفته بود ، یکم نشستیم بوسه رو وزن کردیم ، برگشتیم خونه خودمون

الان بوسه خانم کنارم خوابیده منم هر بار این میخوابه دلم براش تنگ میشه میگم کاش زود بیدار شه ، بیدارم میشه فقط بغل میخواد یه جا نمیخوابه که من بشینم باهاش بازی کنم یا باهاش حرف بزنم ، 

امروز روز ۴۹ ام به دنیا اومدنش هست ،

دیروز عمو کوچیکه و زنعمو اومدن برای دیدن بوسه یه قالب کره ی محلی آورده بودن با ۱۰۰ تومن پول ، خیلی تعجب کردم از دیدنشون ، اصلا انتطار نداشتم بیان .

مامان اینا هم دیروز رفتن خونه لوندویلشون 

دیشب از ساعت۱۱ من تلاش کردم برای خوابوندن بوسه تا اینکه ساعت ۲۰ دقیقه به ۲ به زور خوابید ، 

ساعت حدود ۵ بیدار شد برای شیر و پوشک دوباره خوابید تا ۹ صبح بازم شیر و پوشک حدود ۱۱ خوابید ، منم صبحونه خوردم شب خوب نخوابیده بودم نمیدونم چرا دل پیچه داشتم خیلی ببخشید چندبارم تا صبح رفتم سرویس 

برای ناهار برنج شستم کباب تابه ای آماده کردم ، گذاشتم روی گاز اما زیرشونو روشن نکردم ، رفتم کنار بوسه تا ساعت ۱ ظهر خوابیدم ، ۱ بیدار شدم زیر غذاهارو روشن کردم که بوسه بیدار شد ، بهش شیر دادم پوشکشو عوض کردم ، همسر اومد 

برای دومین بار بعد از تولد بوسه باهمسر دوتایی ناهار خوردیم چون بوسه همیشه موقع غذا خوردن ما بیداره و بد قلقی میکنی تنها نمیمونه ، امروزم با اینکه بیدار بود اما اجازه داد غذامونو بخوریم ، تو کریر بردم گذاشتمش تو آشپزخونه از دسته ی کریرش دو تا جغجغه رنگی آویزون کرده بودم که حواسش پرت اونا بود ،

بعد ناهار همسر برای من آب هویج درست کرد البته الان حدود  یک ماهه هر روز آب هویج میکشه برام به خاطر اینکه شیرم زیاد بشه  ، بعدش ظرفارو شست رفت استراحت کنه ، منم با بوسه سرگرم بودم تا خسته بشه و بخوابه که خانم حدود ساعت ۵ خوابید ، منم چون ظهر خوابیده بودم دیگه نخوابیدم تا ساعت ۸ که بوسه بیدار بشه گوشی دستم بود ، بیشتر زمانمو صرف نوشتن این پست کردم ، دیروز کیک ساده ی گردویی پخته بودم که با دو تا تیکه بزرگ از اون با چایی خوردم ، اضافه ی ناهارو خوردم ، آب هویجم خوردم

 به خاطر شیردهی دیگه زیاد میخورم ، 

بعد صبحونه و ناهار هم مولتی ویتامین پرینامکس میخورم که نمیذاره بدنم ضعیف شه ، هر روز یه دونه کپسول شیرافزا هم میخورم

حدودای ساعت ۸ مامان زنگ زد برای احوالپرسی  ، ازش پرسیدم کی برمیگردن گفت معلوم نیست ، معمولا مامان محافظه کاره و خیلی به ندرت پیش میاد حرفی رو قبل اینکه انجام بده بهت بگه الان خودش دقیقا  میدونه کی و چه روزی برمیگردن اما نمیگه اصلا از اینکاراش سر در نمیارم،

 بعد بیدار شدن بوسه بازم شیر دادم بهش پوشکشو عوض کردم ، گذاشتمش تو کریر ، دیگه کریر رو روی مبل نمیذارم رو زمین میذارم و برای اینکه حالت گهواره ای تکون نخوره جلوش به عنوان ترمز یه کوسن کوچیک میذارم ، 

من هر بار که بوسه رو بعد تعویض پوشک میشورم با کهنه ی مخصوص بچه ها خشکش میکنم که بیشتر مواقع تا بوسه رو که لای پارچه کهنه ای پیچیدم میذارم روی تشک تعویض یا جیش میکنه یا کارخرابی بزرگ ، به خاطر همین همیشه چند تا کهنه ی کثیف هست که باید بشورمش امروز دوبار روی کهنه جیش کرد که اونا رو تا اومدن همسر شستم ، همسر حدود ساعت ۹ اومد ، کلی خرید میوه و صیفی جات کرده بود ، اصلا درکش نمیکنم خودش میدونه تازگیا میوه صیفی خیلی کم مصرف میکنیم و بیشتر مخصوصا وسایل سالاد میره سطل آشغال بازم نمیدونم چرا میخره ،

ناگت مرغ و میگو هم خریده بود که برای شام میگو و  قارچ درست کرد خوردیم انصافا خوشمزه شده بود،

البته بازم نوبتی شام خوردیم چون بوسه بیدار بود 

یکم مسابقه ی ماستر.شف رو دیدیم 

برای ناهار فردا آبگوشت بدون نخود تو دیگ سنگی گذاشتم تا فردا صبح بپزه ، فعلا تا سیستم گوارش بوسه خوب کار کنه و از حبوبات نفخ شدید نگیره ، حبوبات رو حذف کردم .

بعدش به بوسه شیر دادم و پوشکشو همسر عوض کرد ، با کلی مصیبت حدود ساعت یک ونیم به زور خوابوندمش ،

الانم حدود ساعت ۲ و نیم هستش میخوام این پستو بذارم بخوابم ،

دوستتون دارم 

خدایا شکرت .....

شب خوش



نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 21 دی 1399 ساعت 13:43 http://Ttab.blogsky.com

عزیزم همه ی ماازاین اشتباهات وبی تجربگیها داشتیم فکرنکن که فقط شمایی.چون تجربه های اولمونه اتفاقاشمادلسوزتری که اینقدربهش فکرکردی وحتی برای مانوشتیش

سلام عزیزدلم
درست میفرمایید
اما آدم خیلی عذاب وجدان میگیره
بچه واقعا خیلی معصوم و بی آزاره

یاسی جمعه 12 دی 1399 ساعت 20:19 https://jasmin2020.blogsky.com/

سلام
قدم نو رسیده مبارک باشه...نگران نباش ..روز به روز مسلط تر میشی...خدارو شکر که همسر و خانواده ت کمک و حمایتت میکنن...الان که دختر گلت خیلی کوچیکه نگرانیت فقط نفخ کردن شکم و تعویض پوشک و خورد و خوراکشه...وقتی راه بیوفته باید خیلی مواظب باشی چون کنجکاوه که از هر چیزی سر دربیاره..بچه بزرگ کردن خیلی اعصاب و حوصله میخواد ..امیدوارم که این فرشته های کوچک و معصوم همیشه در پناه خداوند سالم و عاقبت بخیر باشن.

سلام عزیزدلم
خیلی ممنونم لطف کردین
بله واقعا همینطوره هر مرحله سختی خودشو داره به اضافه اینکه بچه بزرگ کردن خیلی کار پرمسئولیتی هستش هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه البته تمام اونایی که دور و اطراف من بودن برای بزرگ کردن بچه کمک‌داشتن اما متاسفانه من هیچ کمکی به جز همسرم ندارم حتی مادرم که همسایه دیوار به دیوارمه به اندازه ی هفته ای نیم ساعت هم کمکم نمیکنه ، حداقل نیم ساعت دخترمو نگهداره من برم حموم ، این روزا حالم خوب نیست نوشتن وبلاگ و حرف زدن با شماها آرومم میکنه
خدا بچه های شمارو هم‌حفظ کنه

فرشته سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 13:38

سلام عزیزم، قدم نو رسیده مبارک. خدا، حافظ و نگهدار گل دخترت باشه. عزیزم برادر من پزشکه و خیلی تاکید میکنه که پماد ان ان برای سوختگی استفاده نکنین.بار اول که استفاده کنین ممکنه بهبود بده ولی چون کورتون داره و پوست رو نازک میکنه، دفعات بعد سوختگی شدیدتری اتفاق میوفته. راه حل ساده اش اینه که در طول روز یک یا دو بار بعد از تعویض پوشک جیشی پاهای بچه رو بشورین (چون معمولا پوشک جیشی تعویض میشه بدون شستشو و فقط برای پوشک پی پی (عذر میخوام) ، میشوریم.)بعد کامل خشک کنین و پوشکش کنین. در مورد کریر هم ، برای استفاده روزانه و دائمی از کریر استفاده نکن به ستون فقراتش فشار میاد، یه تشکچه کوچولو براش آماده کنین(ترجیحا پشم باشه نه الیاف) بعد در طول روز روی تشکچه روی زمین بخوابونش.

سلام عزیزدلم
فدات شم ، ممنونم از راهنماییت
آره واقعا همینطوره ان ان روز اول خوب بود اما روز دوم بچه م خیلی اذیت شد همش جیغ میکشید ان ان رو شستیم خشک کردیم زینک زدیم خوب شد،
واقعیتش من حتما بعد از جیش هم میشورم تا الان فقط چندبار چون نصف شب بود برای اینکه خواب بوسه نپره با دستمال مرطوب تمیزش کردم اما هر بار که پوشکشو باز میکنم حتما میشورمش،
درسته کریر براش ضرر داره اما چیکار کنم وسیله ی خواب دیگه ای نداره از یه طرفم به اون عادت کرده میذارم رو تشک زود بیدار میشه امروز دوبار گذاشتمش روی تشک بیدار شد نق زد بلاخره گذاشتم توی کریر راحت خوابید باید تلاش کنم توی کریر خوابیدنو از سرش دربیارم
بازم مرسی برام وقت گذاشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد