من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

روزمره

سلام 

ظهر بخیر 

الان صدای اذان داره میاد 


امروز خدارشکر تا الان روز خوبی بوده برامون

یکی از دوستای همسر یه وامی قرار بود بگیره که از اون پنج تومن بده به ما تا با اون یه کمی از قرضمون به پدرشوهر رو بدیم ، که خداروشکر امروز اون پنج تومن رسید دستمون

و یه کمی از قرضامون سبک شد

مبلغ قسطشم خیلی کمه ماهی ۱۴۷ تومن ، برای ما که قسطای میلیونی میدادیم این واقعا چیزی نیست.

از صبحم ۶ تا مانتو فروختیم که برای شیفت صبح خوبه ، دیروز از صبح تا شب ۶ تا فروخته بودیم ، پریروزم ۵ تا ، واقعا وضع بازار این روزا خیلی خرابه 

از دیروز شروع میکنم به روزمره نوشتن:

از دیشبش برای ناهار عدسی بار گذاشته بودم که تا صبح بپزه 

صبح بیدار شدم شیر گرم کردم برای صبحونه خوردیم بعد اومدیم مغازه 

فاصله خونه تا مغازه  الان زیاده ، حدود ۲۰ دقیقه تو راه میمونیم برای اومدن

صبح که تا ظهر هیچی نفروختیم

موقع رفتن به خونه سبزی خوردن پاک شده آماده خریدم برای ناهار 

رفتیم ناهار خوشمزه رو زدیم ، ظرفا رو شستم ، برای مغازه چای و میوه بر داشتم بخوریم ، بعد خوابیدیم تا ساعت ۴/۵  ، تا ساعت ۵ هم خومونو رسوندیم مغازه

تا شبم مغازه خلوت بود

فقط وسطا دخترخواهرشوهر اومد مغازه ، که منم رفتم خودمو با مشتری ها سرگرم کردم و بهش محل نذاشتم ، مثلا ندیدمش 

خیلی فضول و خبرچینه

یعنی اصلا آفریده شده برای خبرچینی و فضولی 

اصلا حرکات ، اخلاق و رفتارش به دختر بچه ۹ ساله نمیخوره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد