٢٨- روزاى دم عید

سلام

دوستاى گلى

خوبین ؟ خوشین؟

روزاى دم عید خوش میگذره؟

من خوبم اما خیلی خسته ام ، مغازه خیلی شلوغه ، حاج آقا هم فروشنده نگرفت ، تنهام ، به خاطر همین خیلی خسته میشم،

این روزا مغازه خیلی شلوغ میشه منم وحشتناک خسته میشم ، ٢-٣ شب پیش از شدت پا درد نمیتونستم راه برم

تو این چند روز اتفاق خاصی نیفتاده ، همش روزه مره بوده

فقط اول اسفند خاله ام که زنعموم هم هست ٣٠ تومن برام عیدى داد به یه چالخام کره محلى

براى همسرى کت وشلوار ،بلوز و کمربند خریدیم

منم کفش ، ساپورت ، شلوار خانگى ، لوازم آرایش( ریمل و خط چشم )خریدم

براى خونه دو تا ظرف آجیل خورى پایه بلند ، استکان کمر باریک ، سفره ، اسپند دود کن ، آجیل خریدیم

همسرى رفته بود خونه دوستش تنیس روى میز بازى کنه یه جعبه سیب قرمز ازشون خریده آخه این دوستش میوه فروشه

٥ اسفند که روز مهندس بودبابا بهم پیامک تبریک فرستاد منم تازه یادم افتاد که مهندسم و مثلا روز ماست 

منم به همسرى تبریک گفتم و اون شب براى شام رفتیم خودمونو به رستوران دعوت کردیم 

براى مامان ، سولماز، مهسا و دانیال کارت هدیه گرفتم

پنجشنبه فاطی اینا اومده بودن کارت هدیه دانیال با چهار توپ که براش گرفته بودمو و عیدى فاطی رو بهشون دادم ، به فاطی ٣٠ تومن دادم به دانیال ٢٠ تومن

پنجشنبه براى شام خونه مامان اینا دعوت بودیم مامان کباب کوبیده ، پلو وآش دوغ پخته بود

جمعه هم همه مونو براى ناهار به کبابی روستاى دیجویجین دعوت کرد که خیلی خوشمزه بود جاى دوستاى گلم سبز بود

ما اومدیم مغازه رو باز کردیم فاطی اینا که میخواستن برگردن تبریز اومدن مغازه ، فاطی یه مانتوى مدل کتى کوتاه خرید ، همسرى رو جو گرفت ٥ تومن به دانیال داد

راى ندادم بِنَا به دلایل شخصی

تا ساعت ١٠ شب مغازه بودیم به خاطر رای گیرى از صبح مغازه خیلی شلوغ بود

شنبه 

به خاطر انتخابات خوشبختانه مدارس تعطیل بو%D