من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

جلسه حقوق مالی و غیر مالی دادگاه

سلام دوستان

ممنونم از احوالپرسی و پیگیری تون

ولی باور کنید به جون دخترم قسم حال روحیم اصلا مساعد نیست

اصلا دستم به نوشتن نمیره

داغونم 

یه پیج تو اینستا زدم هرزگاهی اونجا استوری میذارم

آخر پست آدرسشو میذارم دلتون خواست فالو کنید تا بیشتر از این شرمنده تون نشم.

فردا ساعت ۱۲ جلسه حقوق مالی و غیر مالی دادگاه هست.

کار خاصی نکردم

هنوز با دخترم تو خونه هستیم

متاسفانه جایی هم ندارم برم

باید یه خونه اجاره کنم که منتظرم تا آخرین روز همینجا بمونم چون تهیه پول اجاره و رهن برام سخته

اونم  شبا آخر وقت میاد شب میره تواتاق درو میبنده میخوابه

صبحم حدود ساعت ۷ میره.

بیشتر از ۴ ماهه حتی یک کلمه باهاش حرف نزدم.

گلوم پر از بغضه خیلی ناراحتم

خیلی حرفا رفته پشت سرم پیش همکارام  گفته، تو شهرمون که خیلی کوچیکه آبرومو برده 

من نمیخواستم همکارام به این زودی بفهمن همسر داره طلاقم میده

رفته به همه گفته دارم طلاقش میدم ،گفته سمیه رو آدم حسابش نمیکنم گفته سلام میده جواب نمیدم ، گفته وقتی میبینمش پشتمو میکنم اما خیلی پر رو و  بی حیاست که هنوزم تو خونه ام مونده نمیره.


برام دعا کنید خدا بهم صبر و آرامش بده.


بازم ببخشید که دیر به دیر پست میذارم و شرمنده تون هستم.

ruzmaregi_somy@

حالم خیلی بده کاش هیچوقت به دنیا نمی اومدم

سلام دوستان 

ممنونم که به فکر هستین و جویای احوالم

حالم اصلا خوب نیست دارم دیونه میشم

پریشب فهمیدم همسرسه سهم  از  یه زمین

 و یه ماشین که داشتیم رو به اسم دوستش کرده.

خیلی نابود و ناراحت بودم که باهام اینکارا رو میکنه

آخه من که ازش مهریه نخواستم بهش گفتم مهریه نمیخوام فقط بیا رابطه مونو درست کنیم ، من فقط ازش خواستم که به خاطر دخترم توی یه خونه زندگی کنیم نمیخواستم دخترم فرزند طلاق بشه

بعد از ظهر رفتم پیش مشاور  یکم باهاش حرف زدم سبک شدم

اما چه فایده موقع در اومدن از اونجا از مشاور دادگاه خانواده بهم زنگ زدن گفتن همسرتون دادخواست طلاق دادن که دادگاه خانواده نوشته برای مشاوره فردا ساعت ۶ مرکز مشاوره باش.

دنیا رو سرم خراب شد

کمرم شکست

احساس میکنم عزیزی رو از دست دادم الان تو تشییع جنازه هستم گریه امونمو بریده 

نمیدونم چیکارکنم

خدایا فقط امونم تویی


ای خدا دلگیرم ازت...

ای خدا دلگیرم ازت.....

این چه بلاهاییه که سرم میاد

چرا به این روز افتادم

تاوان کدوم اشتباهاتم رو دارم میدم

چرا اینجوری شد

دلم داره میترکه

به سنگینیه کوهم انگار هرچقدر گریه میکنم بهتر نمیشم 

امیدم فقط تویی ، خودت کمکم کن.....

جریان خیانت همسر

سلام دوستان

مرسی که جویای احوالم هستین

اما متاسفانه من خوب نیستم وضعیت زندگیمم نابوده

جریان طولانیه اما واقعا حالم اینقدر بده که نمیتونم بنویسم 

خواهش میکنم برام دعا کنین وضعیت زندگیم بهتر بشه بیام همه چیزو کامل بنویسم.

خلاصه بگم که همسر ۸ ماه پیش یه زن متاهل فروشنده آورد مغازه 

از حدود ۲ بعد اومدن اون زندگی من عوض شد

همسر دیگه یه آدم دیگه شده بود خیلی باهاش حرف میزدم که چرا اینقدر با من بد شدی چرا بهم توجه نمیکنی اما چون تو دلش یکی دیگه بود اصلا به حرفام توجه نمیکرد

بلاخره رفتم پیش یه مشاور اونم‌گفت یکم سخت نگیر بیخیال شو هم چیز درست میشه برو به همسرت تو مغازه سر بزن بهش محبت کن با حرف مشاور روز بعدش رفتم مغازه دیدم زنه داره موهای همسرو نوازش میکنه روغن میزنه

نمیدونین چه حالی شدم

از ۱۰ اسفند زندگیم کن فیکون شده تا الان 

به جای اینکه من ناراحت بشم اون از من طلبکاره و باهام قهر کرده 

اصلا باهام حرف نمیزنه 

میگه بیا توافقی طلاق بگیریم . 

منم اول راضی شده بودم برای طلاق اما بعد از تحقیق کردن فهمیدم تو ایران خانما هیچ حق و حقوقی ندارن و چیزی دستمو نمیگیره و با یه بچه آواره میشم

۴ روز رفتم خونه بابام ، بوسه خیلی بیقراری خونه و پدرشو میکرد دیدم نمیتونم اینجوری نگهش دارم برگشتم خونه 

یک جلسه بازم پیش یه مشاور دیگه رفتم قرار شد همسر هم بره بعد یه جلسه مشترک باهم بریم 

تا الان همسر ۳ جلسه تنهایی رفته هنوز مشترک نرفتیم

رفتارش باهام خیلی بده هر لحظه حس حقارت بهم دست میده

واقعا نمیدونم چیکار کنم.

ببخشید سرتونو درد آوردم برام دعا کنین مرسی

حدسم درست بود همسر بهم خیانت میکرد

سلام

از دیشب دنیا روی سرم خراب شده

منه احمق سرمو تو برف کرده بودم از هیچی خبر نداشتم

بهم خیانت میکرده

کاش میمردم اون صحنه رو نمیدیدم

هفته ی پیشم دقیقا پنجشنبه فهمیدم سیگاری شده

نمیدونم چیکار کنم

نمیدونم چرا اینطوری شد