من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

من به دنبال آرامشم

روزانه نویسی

دوستان لطفا رمز این پست رو فعلا نخواهید بعدا عمومیش میکنم

سلام سلام

نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم که بینهایت خوشحالم

خدایا شکرت ، مرسی که هوامو داری و هرچی میخوام بهم میدی


دو روز بود پریودم عقب انداخته بود ، کمر درد شدیدی داشتم طوری که از شدت کمر درد صبح زود بیدار میشدم و نمیتونستم بخوابم، دیروز رفتم داروخونه خیلی شلوغ بود همه اومده بودن برای گرفتن ویتامین سی ، د۳ ، ماسک ، محلول ضدعفونی کننده و ... به خاطر کرونا خیلی خجالت کشیدم بین اون همه آدم  بی بی چک بخوام که در نهایت سر یکی از فروشنده ها که یکم خلوت بهش یواش گفتم بی بی چک میخوام زود گرفتم اومدم بیرون با خودم گفتم الان مردم میگن ما به فکر اینیم که از کرونا نمیریم این به فکر بچه آوردنه

اینقد استرس داشتم و گیج بودم که میخواستم پول قرعه مامان رو به کارت خودم بزنم تا آخر ماه بدیم عمه ی همسر اما نتونستم بزنم

برگشتم به طرف خونه اول رفتم خونه بابا اینا ، بابا  اصرار کرد به همسر بگم بیاد خونه ی اونا چون به خاطر ویروس کرونا زیاد بیرون نمیره حوصله ش سرمیره ، به همسر گفتم بیاد اونجا که گفت باشه میام

من برگشتم خونه سبزه عید برای خودم و مادرشوهر ریختم تو ظرفا ، سوپ که از شب قبل داشتیم رو برداشتم  دوباره رفتم اونجا

برای شام نیمرو با کره زدم ، سوپ رو هم گذاشتم رومیز

بعد شام یکم نشستیم بعد بلند شدیم بیاییم خونه خودمون که همسر گفت یکم بریم تو شهر بگردیم

برگشتیم سیب.ممنوعه که یه سریال ترکه رو دیدیم

تا ساعت حدود ۳  منتظر موندم که فسنجون خوب جابیفته 

یه پست راجع به خونه تکونی عید گذاشتم که چقدر تو این چند روز کار سخت کرده بودم

با استرس خیلی زیاد خوابیدم دلم میخواست خیلی زود صبح بشه و بی بی چک رو استفاده کنم

آخه میگن با ادرار صبحگاهی جواب بهتر درمیاد

با اینکه حدود سه خوابیدم اما صبح قبل از هفت بیدار شدم 

بی بی چک رو برداشتم رفتم سرویس ، اولش نوار دوم نیفتاد خیلی ناراحت شدم گفتم امکان نداره اینجوری بشه من حتما حامله ام

بی بی چک رو بردم  گذاشتم تو کمد برگه توی جعبه رو خوندم نوشته بود قبل از ۳ دقیقه بخوانید اینقد لحظات برام کند میگذشتن سه دقیقه برام خیلی اومد 

خیلی ناراحت رفتم رو تخت دراز کشیدم ، ۵ دقیقه دیگه رفتم بهش نگاه کردم دیدم یه هاله ی کم رنگ افتاده ، از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم همش میرفتم جلوی پنجره با دقت بهش نگاه میکردم که مطمئن بشم درست دیدم.

جعبه رو دوباره گذاشتم تو کمد رفتم رو تخت دراز کشیدم 

خوابم نمی اومد حدود ۸ پاشدم اومدم تو سالن.

دارم فکر میکنم به اینکه همسرو سورپرایز کنم ، میخوام یه جفت کفش دخترانه که از مکه اوردیم رو کادو کنم توی جعبه با یه کارت بذارم که روش نوشته ۱+۱=۳ میخوام فیلم هم بگیرم

خدایا شکرت واقعا نمیدونم به خاطر اینهمه مهرو محبت چی بگم

ممنونم ، ممنونم ، ممنونم که صدامو شنیدی

خواهش میکنم دل همه ی اونایی که منتظر نی نی هستن رو شاد کن ، مرسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد